به نام خدای حامی اهل صبر و بصیرت ⭕️⚠️تسلیم و تقلیل تدریجی انقلابیون و متدینین در برابر استیلای سرمایه‌داری پساانقلابی⚠️⭕️ 🔹جریان موسوم به انقلابی، دستکم دو دهه است که خود را رقیب پایگاه سیاسی جریان نیولیبرال یعنی اصلاح‌طلبان می‌داند. غیر از مسائل فرهنگی و نظامی، مسائلی چون عدالت اجتماعی از نقاط اختلاف این دو جریان بوده است. 🔹اما نقصیهٔ بزرگی که دامن‌گیر جریان انقلابی -- زمانی مشهور به اصول‌گرا -- بوده این است که غیر از تعلق خاطر عاطفی به شعارهای انقلاب و شعائر دینی، فهم عالمانه‌ای از ریشه‌های نظری و تبعات ساختاریِ اختلافات گفتمانیِ خود با جریان رقیب نداشته است. نتیجه این که ۴۴ سال به مذمت و و و البته بیشتر شعار دادن علیه پایگاه آن یعنی پرداخته است، اما ظاهراً هیچ فهم تفصیلی از سیاست‌ها و استدلال‌هایی که در لوای آن نظم سرمایه‌داری امریکایی در دنیا ایجاد و توسعه می‌یابد نداشته است. 🔹حقیقت آن که در حالی که ۳۳ سال سیاست‌های نیولیبرالی امریکایی که نتیجهٔ آن‌ها بسط افسارگسیخته‌ترین صورت از نظام سرمایه‌داری است در کشور قویاً در جریان بوده و هست، بدنه جریان مذهبی و انقلابی عمدتاً مشغول هیئات مذهبی و راهپیمایی‌های مناسبتی و دعواهای موسمی سیاسی با اصلاح‌طلبان بوده است و توفیقات نسبی خود در این عرصه‌ها (که اغلب موسمی یا سطحی هم هستند) را به پای ادای دِین خود به دین و انقلاب می‌نوشته است، در حالی که بسط موازیِ سرمایه‌داری در جامعه تمام این دستاوردهای انقلابی و ارزش‌های دینی را یا تهدید می‌کند یا شدیداً تخریب کرده است. 🔹در این مدت طولانی، بخش زیاد و فزاینده‌ای از جریان بزرگ انقلابی عملاً یا نظراً تسلیم گفتمان نظری-سیاسی-اقتصادی رقیب شده‌اند، چنان که امروز همگی ما طوعاً یا کرهاً مقهور ساختارهای منبعث از و ایدئولوژی‌های مؤتلف آن مثل فمینیسم هستیم. سرنوشت اصول‌گرایانی که با دولت پیشین و برجام همراهی کردند یک نمونه از استحالهٔ قهری یا انتخابی جریان‌های انقلابی سابق در برابر قدرت فائقهٔ گفتمان غرب‌گرا در کشور بوده است. سرکوب اغلب اعتراضات کارگری از طرف نهادهای امنیتی نمونه‌ای از نفوذ ارتجاع امریکایی به حتی نهادهای امنیتی کشور است و تسلیم ناآگاهانهٔ دولت آقای رئیسی به سیاست‌های نیولیبرالی نمونه‌ای تأسف‌بارتر از آن. بدتر از همه این که بخشی از بدنه جریان مذهبی و انقلابی که گوشش مثل خود ما از شعارزدگی پر شده است، آنگاه که با توصیفاتی در مذمت غلبه سرمایه‌داری و نیولیبرالیسم بر کشور رو به رو می‌شود، رو ترش کرده و آن را حمل به شعارزدگی تاریخی جریان انقلابی می‌کند و حتی به توجیه یا بدتر دفاع از وضع موجود می‌پردازد. باز بدتر این که بسیاری از متدینین خود به سبک زندگی لیبرال خو گرفته‌اند! این گونه است که بسط سرمایه‌داری دیر یا زود تمام مخالفین ایدئولوژیک سطحی و احساسی خود را نهایتاً به مدافعین خود تبدیل می‌کند و کار را بر منتقدین فکور نیز سخت می‌کند. 🔹لذا مدافعین دیانت و انقلاب باید روحیه تحقیق پیشه کنند و دنبال پاسخ تفصیلی و تحقیقی به این سؤال باشند که چه طور بعد از یک انقلاب باشکوه ضدسرمایه‌داری و ضدامپریالیستی با ریشه‌های عمیق معرفتی و معنوی که در آن میلیون‌ها نفر با ذوق زائد الوصفی زیباترین حرکت انقلابی تاریخ را شکل دادند و با خون خیل شهداء امضایش کردند، هیولای نظم سرمایه‌داری از طریق سیاست‌های نیولیبرالی به این راحتی توانست با تمام لوازم و تبعاتش خود را در جامعه پسا-انقلابی اعاده کند و با تناقض‌های پنهان و آشکارش با ایدئولوژی انقلابی و دینی رسمی، جامعه ما را در یک سیر تاریخی نسبتاً کوتاه از تمام آن گذشته انقلابی مأیوس و حتی متنفر کند، آنچنان که امروز نمایندگان انقلاب و دین تحت نظام سیاسی‌ای که خود یا پدرانشان تأسیس کردند دچار انزوا و غربت شوند؟ گویی داستان صدر اسلام و سقیفه است که به صورتی دیگر تکرار شده است. 🔹باید پرسید چه شد که به رغم بیانات شداد و غلاظ و وصایای امام خمینی ره علیه سرمایه‌داری و لیبرالیسم از جمله در نامهٔ تاریخی خود به گورباچوف، رهبر لیبرال وقت شوروی که او را از اقبال به غرب تحذیر کردند، شاگرد ایشان هاشمی رفسنجانی بلافاصله پس از فوت ایشان با آغوش باز پذیرای سرمایه‌داری نیولیبرال شد و مهم‌تر این که چرا او با مخالفت مؤثری در داخل رو به رو نشد؟ 🔹سؤالات بالا باید بخشی از ابرمسئلهٔ تمدنی ما تلقی شود. با این که معتقدم بخش اعظم مقابله با این ارتجاع تاریخی و تمدنی خارج از وسع و قدرت جریان انقلابی بوده، اما لازم است در دلایل نظری و تاریخی این ضعف و انقهار تحقیق و اندیشه کنیم تا از انتباه حاصل از آن بتوانیم این بار مسیری برای یک توبه تمدنی عالمانه بگشاییم و امیدوار باشیم که با توبه جمعی بشریت در آستانه ظهور قائم آل محمد ص تلاقی کند! @criticalknowledge