دانش حیاتی
شباهت اصولگرایان و اصلاحطلبان در حکمرانی ✍ حسینزمانیمیقان چه در عرصه اقتصاد و چه در عرصه فرهنگ،
✍ تکرار سیکل انقلابی سابق و اصولگرای لاحق: این بار برای آقای رئیسی ۱
#نقد #مقاله
بله!
حالا با محقق نشدن آرمانهای انقلابی، آقای رئیسی هم که انقلابی بود را میگویند اصولگرا است و این یک سیکل تکراری در حیات سیاسی جریان انقلابی است!
این بزرگواران باید ملاحظه فرمایند که یک زمانی جریان حزباللهی منتقدِ سیاسیونِ مشهور به «خط امام» که شامل آقای هاشمی رفسنجانی هم میشد، اصطلاح «اصولگرایی» را برای تمایز خود مطرح کرد تا بگوید با جریان آقای هاشمی تفاوت دارد. ادعا این بود که باید به «اصول» انقلاب و امام خمینی برگردیم!
بعد که بخشی از جریان اصولگرا با ورود به قدرت کارنامه مطلوبی از خودش نشان نداد، حالا «اصولگرایی» که روزگاری برای بیان آرمانهای امام و انقلاب به جای اصطلاح فینفسه گویای «خط امام» نشسته بود، خود تبدیل شد به نماد سوءاستفاده از آرمانها یا جناحزدگی یا محافظه کاری و سرنوشتی مشابه اصطلاح «خط امام» پیدا کرد.
حالا جریان معتقد به اصول انقلاب دنبال اصطلاح جدیدی میگشت و این بار گویاترین واژه یعنی «انقلابی» را برای خودش برگزید و آقای رئیسی در انتخابات نامزد جریان «انقلابی» شد.
البته جریان انقلابی چون نمیتواند از اصطلاح بسیار گویا و شایان «انقلابی» عبور کند، احتمالا این برچسب را از آقای رئیسی پس خواهد گرفت و البته برای جامعه باید توضیح دهد که چه طور انقلابی سابق همیشه بعد از به قدرت رسیدن تبدیل به اصولگرای اسبق میشود، سرنوشتی که پیشتر برای آقای احمدینژاد و قالیباف نیز رقمخورده است!
پاسخهای کلیشهای مانند این که انقلاب دارد خالصسازی میشود یا ما با کسی عقد اخوت نبستهایم مدتهاست قدرت تبیینی خود را از دست دادند.
بنده پاسخ این مسئله را غفلت تاریخی انقلابیون از «اقتصاد سیاسی» میدانم.
جریان انقلابی اغلب کلا از این مسئله غافل است که ساخت اقتصادی کشور تعیینکنندگی زیادی بر سیاستهای دولتها دارد و دولتها در حقیقت اسیر ساخت اقتصادی و بازیگران قدرتمند آن هستند. دولتها میآیند و میروند اما ساخت اقتصادی به دلیل ثبات بازیگران اقتصادی و استحکام موقعیت آنها ثابت است. این بازیگران همیشه منافع خود را به سیاسیون تحمیل میکنند و این معنای کلیدی «#اقتصاد_سیاسی» است: منافع بازیگران اقتصادی مهمترین عامل در تعیین و جهتدهی به سیاستها است!
سخن از گروههایی چون بانکهای خصوصی، سلاطین واردات در اتاق بازرگانی، اولیگارشی خام فروش، اولیگارشی املاک و غیرهم است! اینها حاکمین حقیقی این کشور هستند!
لذا هیچ جریان سیاسی که فهم انتقادی از ساخت اقتصاد سیاسی و برنامه و شهامت اصلاح آن را نداشته باشد نمی تواند تغییر در اوضاع اقتصادی کشور ایجاد کند.
انحراف و همزمان غفلت بزرگی که #نیولیبرالیسم در کشور ایجاد کرده همین است. این غفلت نیولیبرالی دامنگیر جریان انقلابی نیز شده است!
جریان انقلابی نسبت به چالش اقتصاد سیاسی یا واقف نیست یا آن را در حد مبارزه با «مفاسد اقتصادی» میفهمد و نسبت به گفتمانهای نظری و روندهای قانونی که مسبب معضلات اقتصادی و اجتماعی است اشراف ندارد و مسئله اصلاحات در یک ساختار اقتصادی که در بنیان خود با رانت و فساد و سوداگری عجین بوده است را ساده میانگارد.
جریان انقلابی اغلب پنداشته که (به قول شیخ حسن روحانی) «با یک مشت شعار» و «مدیریت جهادی» که در عمل مابهازایی بیش از صرف پرکاری و دوندگی اجرایی ندارد میتواند انقلاب را احیا و مملکت را اصلاح کند.
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
✨بسم الرب النور فی الظلمات الارض✨
🌔 انا انزلناه فی لیلة القدر... تنزل الملائکة و الروح فیها... 🌬
#مقاله
شب قدر در شب ۲۳ ماه رمضان که قطعاً شب قدر حقیقی است نه فقط سرنوشت هر سال را تعیین میکند، بلکه آغاز پایان #تمدن ظلمانی #آخر_الزمان به دست حضرت صاحب الزمان عج نیز در یک شب ۲۳ رمضان از جانب حضرت جبرئیل بر همهٔ نفوس بشری اعلام میگردد.
آن شب قدر عظیمترین شب قدر تاریخ است چرا که تقدیرات سهمگینِ سال ظهور که طلیعهٔ عصر طلایی بلکه دورهٔ نورانی تاریخ بشر است، در آن شب بر قلب ولی خاتم عج نازل میگردد!
اما نزول #روح و ملائکه در شب قدر به دنیا چند خصوصیت دارد: این نزول قاعدتاً به مرتبهٔ لطیف و مثالی دنیا است فلذا بر ما محجوبین دنیا محجوب است، اما بازدیدهگان از اهل اخلاص و #عرفان لابد آثاری از نزول آنان را در این شب درک میکنند.
خصوصیت دوم عظمت این حادثهٔ ربوبی است: روح حقیقتی است که منشأ حیات تمام موجودات مُلکی و ملکوتی، حتی ملائکهٔ اعظم مثل جبرائیل است. روح در تمام عالم دنیا نیز ساری است، منتها نه به تمام حقیقت خود که قاعدتاً حقیقتی تشکیکی و ذو مراتب و ذو درجات است. پس نزول روح به دنیا در شب قدر به معنی نزول آن با جمعیت و جامعیت خود است اگر نه روح همیشه در همهٔ عوالم ساری و پاینده است.
سوم، قاعدتاً چون دنیا قابل مقام جمعیت روح نیست، ناگزیر است دنیا از وجود نفسی که سعه و ظرفیت درک جمعیت روح را داشته باشد و این گونه وجود دائم ولی الهی در هر زمان در دنیا اثبات گردد.
چهارم، امر تقدیر در شب قدر است. روح مقام تفصیل #علم و قدرت و رحمت الهی است (چنان که در حدیث جعفری ع از سرور و نشاط قلب امام علیه السلام در شب قدر سخن رفته است) فلذا دسترسی به روح دسترسی به علم و قدرت و رحمت است. پس نزول روح بر نفس امام واجد علم به تقدیرات آتیه است و البته چون تجلی آن علم و قدرت و رحمت در خارجِ نفس امام، یعنی در دنیا، به قدر استعدادِ محدود دنیا است، پس سهم دنیا از علم و قدرت و رحمت روح در شب قدر بسیار ناچیز است، مگر در تمدن مهدوی عج که اهل زمین پذیرای عالیترین امکانات روح گردند فلذا ۲۷ کلمهٔ باقی از علم تکمیل گردد و رحمت بر بندگان تمام گردد و قدرت در ارادهٔ انسیان تام گردد چه بسا که نیاز به صنایع و فنون به حداقل رسد... و دیگر آثار و لوازم تمدنی که مقام را فرصت و گوینده را اهلیت شرح و تفصیل نیست. الله اعلم.
پنجم، نفس ایدهٔ تنزل و تطور روح در شب قدر، ناگزیر نکتهای از #فلسفهٔ_تطبیقی را به ذهن متبادر میکند. فردریش هگل #فیلسوف بزرگ آلمانی، معتقد به وجود روح مطلق بود که در تطورات فکر و اندیشهٔ بشر آشکار میگردد و با تکامل جدلی اندیشهها ظهوراتش بر بشر کاملتر میگردد.
با این حال هگل که خود میراثدار ظلمات مدرنیته و مسیحیت کلیسایی بود، تنها جلوهٔ روح را در اندیشههای نظری و مفهومی فیلسوفان و مذهب مسیحیت میدانست، نه حقایقی ربوبی که بر قلب اولیای الهی نازل میگردد که او هیچ بهرهای از مکاشفات اولیاء الهی نداشت بلکه بدتر، از شدت حرمان معرفتیاش، تجربههای عرفانی را هم نوعی بیماری ذهنی میدانست.
↩️ لذا ایدهٔ روح مطلق هگل و تطوراتش در اندیشهها را باید شبحی سافل از حقیقت روح در مکتب اهل بیت علیهم السلام، و افاضاتش بر ذهن فیلسوفان را ارذلِ علومِ آمیخته به ظلمات دانست. کاش هگل میدانست شبحی که او از حقیقت روح در کورنمای فلسفهٔ #روشنگری (!) یافته بود، در مکتب اسلام با چهرهٔ قدسی مشعشع خود از مجرای وجود اقطاب آل محمد ص بر قلوب شیعیان و اهل ولایت از مسلمانان هر روز و هر سال میتابد! 😇 به راستی که هانری کربن را که تنها فیلسوف غربی راهیافته به حقایق باطنی تشیع بود در این مقام سخن بسیار میبود!
و الحمد لله علی نعمة معرفة اولیائه
ملتمس دعا
@criticalknowledge 🧬دانش حیاتی
✍️ داستان ما و احمدینژاد! (مقدمه-۲)
احمدینژاد دور اول همان چیزهایی بود که اشاره کردم. احمدینژاد دور دوم اما یادآور چنین چیزهایی است: اختلاف با رهبری دربارة وزیر اطلاعات و «خانهنشینی ۱۱ روزه»، حمایت از «جریان انحرافی»، گرایش به انواع ایسمهای کوفتی مثل لیبرالیسم و اومانیسم و فریماسونری (!)، تلاش برای مذاکره با امریکا، تلاش برای براندازی مرجعیت دینی (!)، با معاونی «مرتاض، جادوگر و نفوذی اسرائيل» و در برخی روایتهای شاذتر «یهودی مخفی»!!!
خیر! باز هم شوخی نمیفرماییم! این تضاد بین این دو دسته از توصیفات کذایی شاذ و افراطی واقعاً نگاه یک جریان واحد را در دو مقطع از احمدینژاد تشکیل میداد! اگر این سیر آونگی مواضع در جریان اصولگرایی و حزباللهی و بسیجی و انقلابی نسبت به احمدینژاد شبیه فکاهی، طنز، شوخی یا حتی آشفتگی ذهنی، و روانپریشی سیاسی به نظر میرسد خیلی اشتباه نمیکنید! لازم به ذکر است این رویکرد آونگی را در مواضع مقام معظم رهبری به احمدینژاد واقعا نمیبینید! در مواضع رهبری نسبت به دولت احمدینژاد یک انسجام و پیوستگی واضح وجود دارد که در بخشهای بعدی اشاره خواهم کرد و ایشان تنها استثناء در جریان حزباللهی هستند و این نکته مهمی است که در بخشهای بعدی بازش میکنم. اما در خصوص بقیه جریان حزب اللهی، از نظر من امکان ندارد بدون یک نقیصۀ بزرگ فکری یک جریان اجتماعی-سیاسی به چنین تصویر دوگانهای از یک شخص واحد برسد! چیزی که برای اصلاح طلبان شاید از خود احمدینژاد غیرقابلتحملتر بود این بود که جریان حزباللهی میتواند نسبت به یک فرد ناگهان چنین تغییر رادیکال آن هم با چنین اوصاف کمیک-تراژیکی بدهد! برای اصلاحطلبان که احمدینژاد همیشه یک خط ممتد فاجعه بود، موضع دوگانه جریان حزباللهی چیزی در حد یک کمدی نفرتانگیز بود که هم باید به آن خندید هم گریست و هم به دلیل بلایی که بر سر کشور آورد از آن متنفر بود و انتقام گرفت! بخشی از عملکرد بیرحمانۀ جریان اصلاحات و دولت روحانی با جریان انقلاب در دورۀ بعد معلول همین کارنامة متضاد مشوه جریان انقلابی در حمایت مطلق و برائت مطلق از احمدینژاد بود که آنها را منزجر کرده بود! حرفشان این بود: شما خودتان را مسخره کردید یا ما را یا مملکت را؟ چطور آنروز که ما میگفتیم احمدینژاد خرابکار و مزخرف است با تمام وجود از او دفاع میکردید اما مدت کوتاهی بعد خودتان علیه او شوریدید و اعلام برائت کردید و انواع نسبتهای عجیب را به او دادید! خلاصه نتیجۀ بزرگترین رفتار آونگی تاریخ جریان انقلاب بازگشت اصلاحطلبان با تمام قدرت و انتقام به عرصۀ سیاسی کشور و هشت سال بلایی به نام شیخ حسن روحانی بود!
در حقیقت نفرت امروز جریان حزباللهی از احمدینژاد دقیقاً به خاطر آبرویی است که احساس میکنند احمدینژاد از خود آنها برد تا کشور را دوباره به اصلاحطلبان ببازند!
اما من به عنوان ناظر ثابت ۱۹ سال تحولات سیاسی ایران، تمام این لحظات و احساسات را با جزئیاتش از سال ۸۴ تا ۹۲ در خاطرهام ثبت کردهام و حالا فکر میکنم میتوانم آن را تحلیل و ارزیابی کنم. من شاید از معدود افرادی باشم که برای این پدیدة عجیب سیاسی یعنی احمدینژاد و واکنش متضاد جریان حزباللهی به او تبیین دقیقی دارم. من در تمام این ۱۹ سال معتقدم مواضع جریان حزباللهی نه در دورة اول و نه در دورة دوم از عمق لازم برخوردار نبود. من جریان حزباللهی را اغلب فاقد چارچوب نظری لازم برای فهم احمدینژاد و چالشها و مصائب دولت او میدانستم. خاطرم هست همان زمان به دوستانم نسبت به برخورد آونگی با احمدینژاد از سال ۹۰ هشدار دادم! اتهامات عجیب و غریب آن دوران به احمدینژاد برای من مثل یک کمدی تلخ بود و واکنش جریان اصلاحات به آن را درک میکردم. بر خلاف جریان حزباللهی معتقدم خود آنها و نه احمدینژاد اشتباه اصلی را کردند و اشتباه آنها و نه احمدینژاد بود که سرمنشأ بزرگترین خسران برای نظام و انقلاب بعد از سال ۶۸ شد و آن روی کارآمدن دولت روحانی بود. در عین حال معتقد نیستم که احمدینژاد اشتباه و حتی اشتباهات بزرگ نداشت. مگر کدام رئیسجمهور بعد از جنگ است که تا الان اشتباهات بزرگ و اغلب فاجعهآمیز نداشته؟!! لذا اشتباهات احمدینژاد برای من عجیب و خاص نیست! آنچیزی که عجیب و خاص است تفسیرهای تخیلی و واکنشهای افراطی جریان انقلاب نسبت به برخی اشکالات قابل اغماض یا حل احمدینژاد بود! تا امروز فرصت نشده بود که روایت و تحلیل تفصیلی خودم را دربارةۀ این درام تلخ ارائه کنم. اما حالا که این معما با تمام حواشی و واکنشهایش دوباره به صحنۀ سیاسی برگشته موقعش هست که زکات مشاهدهگری سیاسی خودم در این ۱۹ سال را بدهم! با من همراه باشید برای «گشودن معمای احمدینژاد»!
#مقاله
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
✍️ بیان محمد صدر شیرازی مشهور به ملاصدرا از مقام خالقیت انسان: انسان مثال خداوند است و مثل او قادر بر خلق مخلوقات اما...
#فلسفه #عرفان #مقاله
بسم الرب الحکیم
🔹 مطلب ذیل از جلد ۱ اسفار ملاصدرا، بخش وجود ذهنی است. ملاصدرا توضیح میدهد که مفاهیم و تصاویر ذهنی صرفاً انعکاس امور خارجی نیستند بلکه نفس آنها را در خود ایجاد میکند همانطور که خدا اشیاء را در خارج ایجاد میکند گرچه موجودات ذهنی در نفس انسان موجوداتی ضعیف هستند اما برخی از انسانهای خالص قادر هستند در خارج هم گویی مثل خدا مخلوقاتی را خلق کنند! این مطلب اشاره به قدرت اولیاء الهی یا مرتاضین بر معجزات و کرامات دارد که البته میدانیم با قدرتی که نفس از خداوند دریافت میکند ممکن میشود. یک نکتهای که بعداً باهش کار داریم همین است که به هر حال انسان هم قدرت خالقیت دارد و این صفت منحصر در خداوند نیست.
💠 ...أن الباري تعالى خلاق الموجودات المبدعة و الكائنة و خلق النفس الإنسانية مثالا لذاته و صفاته و أفعاله فإنه تعالى منزه عن المثل لا عن المثال فخلق النفس مثالا له ذاتا و صفاتا و أفعالا ليكون معرفتها مرقاة لمعرفته فجعل ذاتها مجردة عن الأكوان و الأحياز و الجهات و صيرها ذات قدرة و علم و إرادة و حياة و سمع و بصر و جعلها ذات مملكة شبيهة بمملكة بارئها يخلق ما يشاء و يختار لما يريد إلا أنها و إن كانت من سنخ الملكوت و عالم القدرة و معدن العظمة و السطوة فهي ضعيفة الوجود و القوام لكونها واقعة في مراتب النزول ذات وسائط بينها و بين بارئها و كثرة الوسائط بين الشيء و ينبوع الوجود يوجب وهن قوته و ضعف وجوده فلهذا ما يترتب على النفس و يوجد عنها من الأفعال و الآثار الخاصة يكون في غاية ضعف الوجود «1» بل وجود ما يوجد عنها بذاتها من الصور العقلية و الخيالية أظلال و أشباح للوجودات الخارجية الصادرة عن الباري تعالى و إن كانت الماهية محفوظة في الوجودين فلا يترتب عليه الآثار المرتبة عليه بحسب وجودها في الخارج اللهم إلا لبعض المتجردين عن جلباب البشرية من أصحاب المعارج فافهم لشدة اتصالهم بعالم القدس و محل الكرامة و كمال قوتهم يقدرون على إيجاد أمور موجودة في الخارج مترتبة عليها الآثار ... (۲۶۵-۲۶۶)
💠 خالق متعالْ خلاق موجودات روحانی و مادی است و او نفس انسان را مثالی برای ذات و صفات و افعالش آفرید چرا که او که متعالی هست منزه از مِثل است نه از مثال. پس نفس انسانی را مثالی برای ذات و صفات و افعالش آفرید تا شناخت نفس نردبانی برای شناخت خودش باشد پس ذات آن را از تغییرها و مکانها و جهتها منزه کرد و آن را دارای قدرت و علم و اراده و حیات و شنوایی و بینایی قرار داد و آنرا مملکتی شبیه مملکت خالقش کرد که هر چه بخواهد میآفریند و بر میگزیند جز این که او (نفس) گرچه از سنخ ملکوت و عالم قدرت و معدن عظمت و اقتدار است اما در وجود و قوامش ضعیف است چرا که در مراتب سیر نزولی هستی قرار گرفته که مستوجب میانجیها بین او و خالقش است و کثرت میانجیها بین هر شیء و منبع وجود مستوجب ضعف قوت و وجود آن است و برای همین آنچه بر نفس مترتب میشود و از آن یافت میشود از جمله افعال و آثار خاص در نهایت ضعف وجودی خواهد بود بلکه وجود هر آنچه اعم از صور عقلی و خیالی (در ذهنش) صادر میشود در حد سایهها و شبحهای موجودات خارجی است که از خالق متعالیاش صادر میشود گرچه ماهیت این صور موجودات خارجی، و صور عقلی و خیالیشان در هر دو جایگاه ذهن و خارج محفوظ است اما این صور عقلی و خیالی فاقد آثار خارجی هستند— ای خدای ما!— مگر برای بعضی از خالصشدگان از حجاب بشری، از کسانی که دارای معراجهای معنوی هستند که به دلیل شدت اتصالشان به عالم قدس و محل کرامت و کمال قوتشان میتوانند چیزهایی در خارج ایجاد کنند که دارای آثار باشند...
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
✍ تبیین علل قصور سرمایهداری و سوسیالیسم با توجه به مبنای ماتریالیستی آنها
#مقاله
[ترجمه یک رشته توییت]
#سرمایهداری نظامی است که در آن کسب و کارها عمدتاً با انگیزههای سودآوری و غالباً غرق در طمع، بقیه افراد جامعه را به عنوان کارمند و کارگر در خدمت خود میگیرند، در حالی که طمع و مادیگرایی امکان تنظیم اخلاقی روابط تجاری را مختل میکند... /1
بنابراین سوسیالیسم بر مقررات دولتی برای تعدیل یک سرمایهداری غیرمنصفانه تاکید میکند، اما اگر پایههای روانی (طمع یا مادیگرایی) دستنخورده باقی بماند، سرکوب انگیزه های سود مانع از #رشد میشود که هدف نامحدود مشترکی که در هر دو مفروض است... /2
... از این رو نتیجه می شود که هم سرمایه داری و هم سوسیالیسم تحت نفرین جهان بینی مدرن ماتریالیستی هستند که نمی تواند سرمایهگذاریهایی را انگیزش کند که باعث درآمد مادی شخصی بیشتری نسبت به هزینه ها نمیشود، فلذا سرمایه گذاران را با تضییع حقوق کار و طبیعت به سمت سود سوق می دهد. /3
پ.ن: برای رفع ابهام، قصور انگیزهای که قبلاً ذکر شد، حتی زمانی که درآمد برای پوشش هزینههای شخصی سرمایهگذار کافی باشد، صدق میکند، زیرا سرمایهگذار صرفاً برای پوشش هزینههای زندگی روزمره خود سرمایهگذاری نمیکند، بلکه برای رشد قابل ملاحظه ثروت شخصی خود سرمایهگذاری میکند.
عملکرد دولت های سوسیالیستی گواه این است که #ماتریالیسم اساساً مانع هر گونه گرایش یا برنامه ای برای نظم اجتماعی عادلانه می شود. اتحاد جماهیر شوروی سابق نمیتوانست برابری را حفظ کند، زمانی که مجبور بود با پاداش دادن به نیروی کار و مدیران مولدتر، رشد را تشویق کند. / 4
...به این دلیل است که در غیاب انگیزههای بالاتر و آرمانهایی که از خودخواهی فرا رود، مردم تا جایی فعالیت اقتصادی میکنند که منافع مادی شخصی از میزان زحمت بیشتر باشد و این، مازاد بزرگ منصفانه را غیرممکن میسازد. /5
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
#حدیث امام على عليه السلام: 🔹أكثِرْ صَمتَكَ يَتَوفَّرْ فِكرُكَ، و يَستَنِرْ قَلبُكَ، و يَسلَمِ ال
✍ خلوتهای معرفتی و معنوی: گمشدۀ انسان معاصر
#معرفت_نفس #سلوک_معنوی #مقاله
بسم الرب الحکیم
یکی از گرفتاریهای امروز ما نبود تعادل بین خلوت و جلوت، و درونگرایی و برونگرایی است.
انسان موجودی است که باطن و ظاهر دارد و طبیعتاً در حیات عملی هم نیاز به خلوت و جلوت دارد.
انسان از باطن خود میتواند متصل به/و مستفیض از عالم ربوبی و ملکوت میشود و این به خلوت برای عبادت و مراقبه و محاسبه نفس نیاز دارد؛ همو از ظاهر خود یعنی بدن و محیط و دیگران نیازهای دنیایی خود را رفع میکند و این نیاز به جلوت یعنی حضور در عرصۀ عمومی دارد.
اما توفیق در فعالیت باطنی شرط صحت فعالیت عمومی است. انسانی که در تعمیر باطن خود موفق نباشد در زندگی عمومی نیز گرفتار خطا خواهد بود.
در جامعۀ امروز که سرشار از گناه و فسق است، انسان حتی به خلوت بیشتری برای جبران واردات اخلاقی منفی از جامعه نیاز دارد در حالی که هر چه زمان میگذرد، میل به برونگرایی و حضور در جلوت افراطیتر میشود.
تعاملهای ناسالم با دیگران متأثر از خودخواهی، حسادت، طمع، شهوت، حرامخواری و تفاخر به مال و جمال همگی ناشی از حیات عمومیِ تهی از فضلیتهای باطنی است که در خلوتهای معنوی به دست میآید.
تمدن مدرن با توسعۀ نابخردانۀ ابزارهای ارتباطی حتی خلوت انسانها را نیز به جلوت شهرتفروشی، شهوترانی و پرگویی تبدیل کرده است، و معنویت را انکار بلکه به سخره میگیرد!
امان از مکر زمانه!
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
🔥بسم الله الجبار!🔥
✍️ گرما و آتشسوزیهای بیسابقه در سراسر دنیا: چند ۱۰ میلیون هکتار جنگل از دست رفت! 🔥🏜
#مقاله #تغییرات_اقلیمی #تمدن_مدرن
در سالیان اخیر و خصوصاً سه سال اخیر، موج گرما در سراسر دنیا افزایش چشمگیر داشته است که در مناطق دارای پوشش جنگلی به معنی افزایش آتشسوزی جنگلها است.
هماکنون در یونان طولانیترین آتشسوزی جنگل در تاریخ این کشور در جریان است. در دهههای اخیر حجم و مدت آتشسوزیهای تقریباً سالانه افزایش یافته است.
🌎 جالب این که موج گرما در مناطق شمالی کره زمین سریعتر از دیگر نقاط افزایش یافته است. این یعنی در آینده دما در این نقاط به دمای نقاط مرکزی کره زمین که با خشکسالی رو به رو هستند (مثل ما) نزدیک خواهد شد. علت شدت بسیار بیشتر جنگلسوزیها در مناطق شمالی در سالهای اخیر همین است.
گرما به طور خاص کانادا سومین کشور پرجنگل جهان را هدف گرفته است! امسال تا امروز ۱۲ میلیون هکتار جنگل در این کشور سوخته است. برای این که این رقم ملموس شود، ۱۲ میلیون هکتار کمی بیش از مساحت استان اصفهان است و بله این مقدار جنگل در کانادا فقط امسال در آتش سوخته است! طبق برخی گزارشها این آتشسوزیها ماهها میتواند ادامه پیدا کند!
اوضاع در روسیه که بیشترین جنگل دنیا را دارد بهتر نیست. در سال ۲۰۲۱ این کشور نزدیک به ۱۹ میلیون هکتار از دست داد! یعنی کمی بیش از مساحت استان کرمان.
از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۲، آتش ۵۶ میلیون هکتار از جنگلهای زمین را سوزانده است. حدود ۲۴ میلیون هکتار به دلایل دیگر از بین رفته است. پوشش کل جنگلی دنیا ۴ میلیارد هکتار است.
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
✍️ تبیین علل قصور سرمایهداری و سوسیالیسم با توجه به مبنای ماتریالیستی آنها
#مقاله
[ترجمه یک رشته توییت]
#سرمایهداری نظامی است که در آن کسب و کارها عمدتاً با انگیزههای سودآوری و غالباً غرق در طمع، بقیه افراد جامعه را به عنوان کارمند و کارگر در خدمت خود میگیرند، در حالی که طمع و مادیگرایی امکان تنظیم اخلاقی روابط تجاری را مختل میکند... /1
بنابراین سوسیالیسم بر مقررات دولتی برای تعدیل یک سرمایهداری غیرمنصفانه تاکید میکند، اما اگر پایههای روانی (طمع یا مادیگرایی) دستنخورده باقی بماند، سرکوب انگیزه های سود مانع از #رشد میشود که هدف نامحدود مشترک در هر دو است... /2
... از این رو نتیجه می شود که هم سرمایه داری و هم سوسیالیسم تحت نفرین جهان بینی مدرن ماتریالیستی هستند که نمی تواند سرمایهگذاریهایی را انگیزش کند که باعث درآمد مادی شخصی بیشتری نسبت به هزینه ها نمیشود، فلذا سرمایه گذاران را با تضییع حقوق کار و طبیعت به سمت سود سوق می دهد. /3
پ.ن: برای رفع ابهام، قصور انگیزهای که قبلاً ذکر شد، حتی زمانی که درآمد برای پوشش هزینههای شخصی سرمایهگذار کافی باشد، صدق میکند، زیرا سرمایهگذار صرفاً برای پوشش هزینههای زندگی روزمره خود سرمایهگذاری نمیکند، بلکه برای رشد قابل ملاحظه ثروت شخصی خود سرمایهگذاری میکند.
عملکرد دولت های سوسیالیستی گواه این است که #ماتریالیسم اساساً مانع هر گونه گرایش یا برنامه ای برای نظم اجتماعی عادلانه می شود. اتحاد جماهیر شوروی سابق نمیتوانست برابری را حفظ کند، زمانی که مجبور بود با پاداش دادن به نیروی کار و مدیران مولدتر، رشد را تشویق کند. / 4
...به این دلیل است که در غیاب انگیزههای بالاتر و آرمانهایی که از خودخواهی فرا رود، مردم تا جایی فعالیت اقتصادی میکنند که منافع مادی شخصی از میزان زحمت بیشتر باشد و این، مازاد بزرگ منصفانه را غیرممکن میسازد. /5
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
❤️🌱بسم الغایة امال العارفین🌱❤️
#مقاله
☀️تعریف ابن سینا از زاهد و عابد و عارف در فصل «مقامات العارفین» از الاشارات و التنبیهات — بخش اول☀️
📚 المعرض عن متاع الدنيا و طيباتها يخص باسم الزاهد، و المواظب على فعل العبادات من القيام و الصيام و نحوهما يخص باسم العابد، و المتصرف بفكره إلى قدس الجبروت مستديما لشروق نور الحق في سره يخص باسم العارف. و قد يتركب بعض هذه مع بعض.
✍️ آنکه از متاع دنیا و خوشیهایش رویگردانی کند زاهد نامیده شود. و آن که بر عبادات مثل نماز و روزه و مثل آن مواظبت کند عابد نامیده میشود. و آن که فکرش را دائماً به قدس جبروت مشغول کند تا نور حق در باطناش بتابد عارف نامیده میشود. و گاه برخی از این سه گروه با هم ترکیب میشوند.
#عرفان
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
❤️🌱بسم الغایة امال العارفین🌱❤️
#مقاله
☀️تعریف ابن سینا از زاهد و عابد و عارف در فصل «مقامات العارفین» از الاشارات و التنبیهات — بخش دوم☀️
✍ فصل مقامات العارفین و اسرار الایات از کتاب اشارات ابن سینا بسیار مورد توجه اهالی #حکمت و #عرفان بوده است چرا که در انتهای یک اثر فلسفی استدلالی آمده است و حال و هوای آن با بقیهٔ کتاب فرق دارد و نشان میدهد ابن سینا فیلسوف مشایی با احوال اهل عرفان آشنایی داشته چنان که از دیدار معروف او با ابوسعید ابوالخیر میدانیم. با این حال از آنچه در فصل پیشین از بهجت و سعادت عقلی گفته هم میتوان «عقل اشراقی» را استفاده کرد که در آن #عقل انسان جان او است و با حقایق عالم قدس یگانه میشود و این مقام نمیتواند صرفاً ادراکی ذهنی باشد و اتفاقی تحولآفرین و روحانی نباشد که جان حکیم را دگرگون کند. لذا با ابن سینا در همان طلیعهٔ تاریخ حکمت اسلامی #فلسفه جهتی عرفانی پیدا میکند. در ادامه بخش دیگری از فصل مقامات العارفین تقدیم میشود که دارای نکات بسیار جالب و مفیدی است:
📚 العارف يريد الحق الأول لا لشيء غيره، و لا يؤثر شيئا على عرفانه، و تعبده له فقط و لأنه مستحق للعباد و لأنها نسبة شريفة إليه لا لرغبة أو رهبة. و إن كانتا فيكون المرغوب فيه أو المرهوب عنه هو الداعي و فيه المطلوب، و يكون الحق ليس الغاية بل الواسطة إلى شيء غيره هو الغاية و هو المطلوب دونه.
عارف خواهان حق اول (خدا) است و نه چیزی غیر آن و هیچ چیز را بر او ترجیح نمیدهد. و فقط او را عبادت میکند چون او مستحق عبادت است و عبادت نسبت شریفی با خدا است نه برای میل به چیزی یا ترس از چیزی. که اگر برای میل یا ترس باشد موضوع میل و ترس انگیزه و هدف عبادت میشود و در این صورت خدا هدف نیست بلکه واسطه برای چیزی است که آن غایت و مطلوب است و نه خدا.
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
❤️🌱بسم الغایة امال العارفین🌱❤️
#مقاله #عرفان
☀️فصل «مقامات العارفین» از الاشارات و التنبیهات ابن سینا — بخش سوم: تعریف اراده☀️
أول درجات حركات العارفين ما يسمونه هم الإرادة. و هو ما يعتري المستبصر باليقين البرهاني، أو الساكن النفس إلى العقد الإيماني من الرغبة في اعتلاق العروة الوثقى فيتحرك سره إلى القدس لينال من روح الاتصال. فما دامت درجته هذه فهو مريد
اولین مرحله سیر عرفا اراده نام دارد. اراده آن رغبتی است که با یقین برهانی برای کسی که بصیرت یافته یا نفسی که با عقد ایمانی آرامش یافته حاصل می شود؛ رغبت به دست یاختن به طناب محکم و حرکت دادن باطنش به عالم قدس تا به روح اتصال دست پیدا کند و مادام که در این حال است او مرید است.
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
✍️ جناب ابن سینا در این بخش از مقامات العارفین اولین درجه سیر عرفانی را بیان میکند و آن اراده است. اراده برای کسی حاصل میشود که با برهان نسبت به حقایق معنوی یقین پیدا کرده است و این یقین باعث میشود در او رغبت حرکت به سوی حقایق معنوی به وجود بیاید.
این رغبت گاه همچنین برای کسی که نفس او به دلیل اعتقاد ایمانی نسبت به حقایق آرامش یافته نیز حاصل میگردد ولو منشأ این آرامش و ایمان برهان عقلی نباشد.
به هر حال طبق گفته جناب ابن سینا اراده و رغبت برای سیر معنوی به سوی درجات قرب الهی با اطمینان و یقین به این مسیر حاصل میشود. بدیهی است که مادام که انسان گرفتار شک نسبت به حقایق معنوی است یا این حقایق برای او مجهول یا گنگ است، در او اراده یا رغبت برای سیر معنوی حاصل نمیشود. پس اولین مرحله سیر عرفانی رسیدن به یقین یا اطمینان به حقایق دینی است.
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
✨بسم الرب النور فی الظلمات الارض✨
🌔 انا انزلناه فی لیلة القدر... تنزل الملائکة و الروح فیها... 🌬
#مقاله
شب قدر در شب ۲۳ ماه رمضان که قطعاً شب قدر حقیقی است نه فقط سرنوشت هر سال را تعیین میکند، بلکه آغاز پایان #تمدن ظلمانی #آخر_الزمان به دست حضرت صاحب الزمان عج نیز در یک شب ۲۳ رمضان از جانب حضرت جبرئیل بر همهٔ نفوس بشری اعلام میگردد.
آن شب قدر عظیمترین شب قدر تاریخ است چرا که تقدیرات سهمگینِ سال ظهور که طلیعهٔ عصر طلایی بلکه دورهٔ نورانی تاریخ بشر است، در آن شب بر قلب ولی خاتم عج نازل میگردد!
اما نزول #روح و ملائکه در شب قدر به دنیا چند خصوصیت دارد: این نزول قاعدتاً به مرتبهٔ لطیف و مثالی دنیا است فلذا بر ما محجوبین دنیا محجوب است، اما بازدیدهگان از اهل اخلاص و #عرفان لابد آثاری از نزول آنان را در این شب درک میکنند.
خصوصیت دوم عظمت این حادثهٔ ربوبی است: روح حقیقتی است که منشأ حیات تمام موجودات مُلکی و ملکوتی، حتی ملائکهٔ اعظم مثل جبرائیل است. روح در تمام عالم دنیا نیز ساری است، منتها نه به تمام حقیقت خود که قاعدتاً حقیقتی تشکیکی و ذو مراتب و ذو درجات است. پس نزول روح به دنیا در شب قدر به معنی نزول آن با جمعیت و جامعیت خود است اگر نه روح همیشه در همهٔ عوالم ساری و پاینده است.
سوم، قاعدتاً چون دنیا قابل مقام جمعیت روح نیست، ناگزیر است دنیا از وجود نفسی که سعه و ظرفیت درک جمعیت روح را داشته باشد و این گونه وجود دائم ولی الهی در هر زمان در دنیا اثبات گردد.
چهارم، امر تقدیر در شب قدر است. روح مقام تفصیل #علم و قدرت و رحمت الهی است (چنان که در حدیث جعفری ع از سرور و نشاط قلب امام علیه السلام در شب قدر سخن رفته است) فلذا دسترسی به روح دسترسی به علم و قدرت و رحمت است. پس نزول روح بر نفس امام واجد علم به تقدیرات آتیه است و البته چون تجلی آن علم و قدرت و رحمت در خارجِ نفس امام، یعنی در دنیا، به قدر استعدادِ محدود دنیا است، پس سهم دنیا از علم و قدرت و رحمت روح در شب قدر بسیار ناچیز است، مگر در تمدن مهدوی عج که اهل زمین پذیرای عالیترین امکانات روح گردند فلذا ۲۷ کلمهٔ باقی از علم تکمیل گردد و رحمت بر بندگان تمام گردد و قدرت در ارادهٔ انسیان تام گردد چه بسا که نیاز به صنایع و فنون به حداقل رسد... و دیگر آثار و لوازم تمدنی که مقام را فرصت و گوینده را اهلیت شرح و تفصیل نیست. الله اعلم.
پنجم، نفس ایدهٔ تنزل و تطور روح در شب قدر، ناگزیر نکتهای از #فلسفهٔ_تطبیقی را به ذهن متبادر میکند. فردریش هگل #فیلسوف بزرگ آلمانی، معتقد به وجود روح مطلق بود که در تطورات فکر و اندیشهٔ بشر آشکار میگردد و با تکامل جدلی اندیشهها ظهوراتش بر بشر کاملتر میگردد.
با این حال هگل که خود میراثدار ظلمات مدرنیته و مسیحیت کلیسایی بود، تنها جلوهٔ روح را در اندیشههای نظری و مفهومی فیلسوفان و مذهب مسیحیت میدانست، نه حقایقی ربوبی که بر قلب اولیای الهی نازل میگردد که او هیچ بهرهای از مکاشفات اولیاء الهی نداشت بلکه بدتر، از شدت حرمان معرفتیاش، تجربههای عرفانی را هم نوعی بیماری ذهنی میدانست.
↩️ لذا ایدهٔ روح مطلق هگل و تطوراتش در اندیشهها را باید شبحی سافل از حقیقت روح در مکتب اهل بیت علیهم السلام، و افاضاتش بر ذهن فیلسوفان را ارذلِ علومِ آمیخته به ظلمات دانست. کاش هگل میدانست شبحی که او از حقیقت روح در کورنمای فلسفهٔ #روشنگری (!) یافته بود، در مکتب اسلام با چهرهٔ قدسی مشعشع خود از مجرای وجود اقطاب آل محمد ص بر قلوب شیعیان و اهل ولایت از مسلمانان هر روز و هر سال میتابد! 😇 به راستی که هانری کربن را که تنها فیلسوف غربی راهیافته به حقایق باطنی تشیع بود در این مقام سخن بسیار میبود!
و الحمد لله علی نعمة معرفة اولیائه
ملتمس دعا
@criticalknowledge 🧬دانش حیاتی