نمی دانم تا به حال از جانب امام معصوم، احضار شده اید یا نه؟! اینکه بی برنامه و ناگهانی ببرندت و بی برنامه و ناگهانی برت گردانند.. خییییلی کوتاه و فقط در حد ترکیدن بغضهای سنگین و دیرین و گریه های بلند و بی امان پشت تابلوی اذن دخول بباری و بروی. آن چنان بی امان بباری که خادم حضرتش متاثر شود و دلداریت دهد؛ ولی تو فقط دلداری خودِ امام را محتاجی!! درست مثل یتیمی که بعد از مدتهاااااااا آغوش پدر مهربانش را در انتظار می بیند و آرام نمی گیرد. فقط یک شب تا صبح را در حرم باشی ، آب حرم به جای سیراب کردن، بر عطشت دامن بزند . تو هی آب بخوری و عطش بنوشی.... ! به دیوار حیاط حرم تکیه دهی و جرعه جرعه عطش را برای روحت طلب کنی... فقط یک شب را در حرم، صبح کنی و صبح برای لحظه وداعِ این دیدار ناگهانی و غیرمنتظره، برنامه بریزی؛ ولی آن میزبان رئوف برنامه ات را درست در لحظه وداع به هم بریزد! آن اشکهای بی امان را از تو بگیرد... درمان را در قالب درد در پیاله ات بریزد و حواست را آن چنان معطوف طبابت نامأنوس مهربانانه اش کند، که حزن و سنگینی لحظه وداع را بر روحت سبک تر گرداند و تو را آنچنان که در بی خبری و بهت آورده بود، دوباره در بی خبری و بهت راهی کند و اینگونه تو بی هیچ وداعی باز گردی...!!! از دوست به یادگار، دردی دارم کان درد به صدهزار درمان ندهم. ۱۴۰۰/۶/۱۴ '•°~🦋~°•` ♥️