#یادداشت
#یادداشت_شخصی
علم دینی و گستره دین
در ارزیابی نظریات علم دینی، گستره دین نقش تعیینکننده دارد. اگر دین را مراد تشریعی خداوند یا اعم از مراد تکوینی و تشریعی بدانیم نتایج متفاوتی در تلقی علم دینی دارد. آنچه در غالب نظریات علم دینی مشاهده میشود انصراف دین به مراد تشریعی است. فارغ از ملاحظات فلسفی، اگر بخواهیم دین را از قرآن جویا شویم، برای این نظر، میتوان آیاتی را دید که دین به عنوان قانون استعمال شده مانند قضیه برادران یوسف که در آن جا تعبیر به «دین الملک» شده بود یا آنجا که در سوره آل عمران «إن الدین عندالله الإسلام» آمد. اگر فقط ما باشیم و این نوع آیات، دین به مراد تشریعی اطلاق میشود.
اما از آن طرف اگر آیه فطرت در سوره روم را ببینیم شاید تلقی ما از دین تغییر کند:«فأقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم». به طور خلاصه، مشار الیه «ذلک الدین» نظام خلقت الهی است و واقعیت نیز مساوق با این نظام خلقت است. لذا علاوه بر مراد تشریعی، مراد تکوینی هم دین است.
منشأ اراده تشریعی خداوند، ولایت تشریعی و منشأ اراده تکوینیاش، ولایت تکوینی است. پس اساساً این اراده قانونی یا قانون اعتباری و شریعت و یا قانون تکوینی است. با آن تلقی اول، علم دینی به معنای علم شرعی است اما با این تلقی، دین مساوق با مطلق مراد الهی است و لذا تمام واقعیتهای حقیقی و اعتباری به مراد الهی بازمیگردد. به نظر میرسد بحثهای مربوط به قضا و قدر و جبر و اختیار با این نوع تلقی خصوصا در علوم انسانی رابطه داشته باشد که نسبت مراد انسان با مراد الهی را تبیین کرده است.
با این وصف است که تلقی دین به عنوان مراد تشریعی نمیتواند اقناع کننده باشد و باید با تفکیک میان دین و شریعت، قائل به مساوقت دین با واقعیت باشیم که مکشوف علم است. لذا قید «دینی» قید توضیحی در علم دینی خواهد بود و نه قید احترازی.
@darsgoftar1