(براساس درس‌های حجت‌الاسلام در موسسه مطالعات راهبردی) بحث در حوزه بر اساس ، بايد حول سه محور اساسي صورت پذيرد: ◀️ يا ، ◀️ يا ◀️و نهايتا، و [۱] :[۲] معرفت‌شناسي رابه‌طور کلي، مي‌توان به دو دسته معرفت‌شناسي مطلق و مقيد تقسيم نمود و بحث ازهردو گونه آن، در اين مقام ضرورت دارد. نوع ،گونه‌اي است که به يک حوزه خاص از معرفت بشري محدود نبوده و به قواعد و اصول معرفت‌شناختي هريک از معرفت‌هاي بشري مي‌پردازد. در مقابل آن، است که ناظر به حوزه‌هاي خاصي ازمعارف بشري بوده و گزاره‌هاي آن حوزه خاص را مورد توجه قرار مي‌دهد.مانند که ناظر به حوزه گزاره‌هاي ديني است و يا مانند معرفت‌شناسي گزاره‌هاي تجربي که بخش وسيعي از را پوشش مي‌دهند و يا که عمده مباحث آن، به معرفت‌شناسي گزاره‌هاي اخلاقي اختصاص دارد. البته ما از ميان اين انواع معرفت‌شناسي،بايد به نوع مطلق و از ميان انواع مقيد آن، به توجه نماييم ✳️ علوم انساني در : ⏪اصل اول: اولين اصلي که در حوزه معرفت‌شناسي مطلق بايد مبنا قرار گيرد، اصل «عقلانيت معرفت»[۳] است.کلمه ، واژه‌اي است که برداشت‌هاي گوناگوني از آن شده و مراد اين است که و غيرقابل انکار بوده و چنين انکاري، امري نامعقول و غيرعقلاني است.البته تبيين نامعقول‌بودن اين امر، نياز به تبيين درقالب مقدمه‌اي براي اين بحث دارد درحوزه معرفت‌شناسي‌هاي موجود، دست‌کم سه رويکرد را مي‌توان مشاهده نمود؛[۴] ◀️ که از يونان باستان آغاز مي‌شود ◀️ ◀️ قدما در رويکردخود به و ، معتقد بودند که ، معرفتي يقيني و قضيه‌اي مطابق باواقع است. بايد توجه داشت که اين تعريف براي حقيقت (گزاره مطابق باواقع)، يکي ازپايه‌هاي اساسي معرفت‌شناسي ما را تشکيل مي‌دهد؛ امري که محل گفتگوي بسياري درمعرفت‌شناسي‌ها قرار گرفته و خصوصا در اواخر قرن نوزده و اوايل قرن بيستم ميلادي،برخي‌ها که نتوانستند تصوری مناسب براي آن پيدا نمايند، صورت مساله را پاک نموده و آنرا انکار کردند ⏪اصل دوم: ⏪اصل سوم: هرکس مجموعه‌اي از دارد سومين اصل اين است که علی رغم امکان دست‌يابي به معرفت، هر شخصي، مجموعه‌اي از دارد که شامل ، و مي‌شود. به‌عنوان مثال، مفهوم انسان، مفهومي کلي است و مفهوم رضا، مفهومي جزئي که اين‌ها مسايلي بديهي هستند. يا شکل اول در منطق و برخي ديگر از مباحث های علم که بديهي هستند. ويا مانند ، و ، و يا اين گزاره که «واقعيتي وجود دارد»که همه اين‌ها بديهي هستند اين ديدگاه (اصل سوم) از تاکنون در ميان متفکران وجود دارد و لذا ما نام قدما را بر آن گذاشته‌ايم. البته بايد توجه داشت که انديشمندان اسلامي نيز در اين رويکرد تاثيرات بسزايي را داشته‌اند که مي‌توان از ميان آن‌ها، به آموزه علم حضوري اشاره نمود[۵] نتيجه‌اي که ازاين رويکرد قدما گرفته مي‌شود، اين است که ، است و قابليت انکار از سوي انسان را ندارد و ادعاي يا ، نامعقول است.زيرا تحقق معرفت يقيني، في الجمله غيرقابل انکار بوده و کسي نمي‌تواند آن‌هارا انکار نمايد. بايد توجه نمود که اصل و ساير بديهيات، بشريت مي‌باشند و زندگي بدون آن‌ها امکان‌پذير نيست و در نتيجه،انکار مطلق معرفت نيز معقول نيست. درمقابل اين رويکرد، وجود دارد که از [۶] آغازشده و در خلال آن، در همه چيز و حتي معرفت ما به خودمان، پذيرفته مي‌شود. البته معرفت به خود را مي‌پذيرد؛ اما را ابتدا پذيرفته و همين موضوع، نقطه اشتباه او مي‌باشد. مطلب زيبايي را در اين زمينه بيان مي‌نمايد:اگرکسي من را انکار نمايد، از هيچ راهي نمي‌تواند آن‌را اثبات نمايد و بايد در بماند. زيرا فردي اگر بخواهد فعلي از افعال انسان را اثبات نمايد و از راه آن من را اثبات نمايد، بايد تصميم و فاعلي وجود داشته باشد، حال اين فعل را مي‌خواهيدمطلق بگيريد يا مضاف به من، اگر مطلق باشد نتيجه‌اش فاعل «ما» مي‌باشد و «من» ثابت نمي‌شود و اگر آن‌را مضاف بر من ببينيد، پس من را پيش فرض دانسته‌ايد و باز هم نمي‌تواندمن را اثبات نمايد. که اين اصل در همان مقاله بيان شده و نقش علم حضوري در آن نيز،آورده شده است. و نيز گسترش‌هاي زيادي در اين زمينه به وجود آورد.