شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی سفری کنم و سری زنم به سرات یاعلی النقی به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن بنویس سردر مشق های سیات یاعلی النقی بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت شود آب های جهان اگر که دوات یاعلی النقی بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم که دمیده جامعه ای بدان جلوات یا علی النقی تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی و سروده ای غزل از زبان خدات یاعلی النقی و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت شده اید رب جلی ولی به صفات یاعلی النقی ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن و به شیر جان بده با مسیح نگات یاعلی النقی منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو که سلام می دهمت به شوق لقات یاعلی النقی نبود به بودن تو غمم، بخدا که حر جهنمم که گرفته ام به ولات برگ برات یاعلی النقی بگذار کعبه ی سامرا، قدمی طواف کنم تورا سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی محمدعلی بیابانی @deabel