🍂 🔻 8⃣5⃣ خاطرات مهدی طحانیان ..حوله هایی داشتیم که رنگ وارنگ بود، بچه هایی که گلدوزی می کردند از این حوله هانخ می کشیدند و با این نخها، گلدوزی را رنگارنگ می کردند. گاهی عراقی ها به بهانه تفتیش می ریختند داخل اردوگاه و هر چه گلدوزی بود جمع می کردند و می بردند برای خودشان برای آنها عجیب بود که چطوری با دست خالی این همه هنر به خرج می دهیم. مشغولیت دیگر، درست کردن تسبیح بود. زمستان یک چراغ علاء الدین به هر آسایشگاه می دادند. تسبیح های گلی از خاک رس درست می شد. بچه ها خاک رس را خوب ورز می دادند، بعد زمان داخل باش، دانه های تسبیح را از این گل ورز داده شده درست می کردند. سپس دانه ها را با سوزن سوراخ می کردند و از داخل آنها سیم نازکی رد می کردند که از توری نصب شده جلوی پنجره ها بیرون کشیده بودند. این دانه ها را بعد از خشک شدن، به وسیله سیم داخل چراغ علاء الدین آویزان می کردند که بعد از مدتی حرارت دیدن کاملا سرخ می شد و به اصطلاح می پخت و حالت سفالی پیدا می کرد. وقتی دانه ها خنک می شد، سیم نازک توری را خارج می کردند و دانه ها را به نخ می کشیدند. بعضی تسبيحها حتی شیخک هم داشت و این ابتکار بچه ها زیبا بود. تا آن زمان فکر می کردم شیخک‌های سر تسبیح، یعنی قسمتی که از سیم های فلزی مسی رنگ درست شده است، در کارخانه ساخته می شود. اما بچه ها ترانس های سوخته مهتابی ها را در می آوردند و با سیم های حجیم و نازکی شیخک‌ها را درست می کردند که کاملا مثل مدل هایی بود که بیرون دیده بودم. 👇👇👇