🍂 🔻 0⃣6⃣ خاطرات مهدی طحانیان هوا به تدریج سردتر می شد و حمام رفتن برای ما سخت تر. آب دوشها به حدی سرد بود که نفسمان بند می آمد. بنابراین، باید به سرعت خودمان را می شستیم و زود میزدیم بیرون. خیلی ها هنگام اسارت مجروح شده بودند. وقتی می رفتند زیر دوش آب سرد تشنج می کردند و می افتادند زمین و بدنشان می لرزید. بچه هایی که تیر یا ترکش به استخوانشان خورده بود و زخم هایشان خوب شده بود، هیچ گوشتی روی آن را نپوشانده و گاه به صورت حفره زوی بدنهایشان باقی مانده بود. این ها هم از آب سرد رنج می بردند. یکی از بچه ها که «عیدی» نام داشت و آبادانی بود، ابتکاری به خرج داده بود. او تعدادی لوله را بریده و با جوشکاری جوری به هم متصل کرده بود که به صورت پیچ در پیچ و کاملا فشرده و مکعبی شده بودند. بعد آنها را روی لوله آب ورودی حمام نصب کرده بود و با استفاده از فرهای آشپزخانه و بشکه های نفت، شعله فر را داخل این لوله های مکعبی شکل هدایت می کرد. به این ترتیب، از دوش ها آب گرم خارج می شد. این ابتکار مثل توپ در اردوگاه صدا کرد و سریع به «پروژه عیدی» معروف شد. 👇👇👇