🌴 عبور از موانع - ۹ گردان کربلا در کربلای ۴ ┄┅═✼✦✦✼═┅┄ روز بعد از مانور را با انتظار شروع کرده بودیم که بالاخره آمدده باش را گرفتیم. از زمانی که خبر حرکت را دادند لحظه شماری می کردیم تا از مقصد خود اطلاع پیدا کنیم ولی فرماندهان چیزی نمی گفتند. بیشتر می خواستیم ببینیم عملیات در کدام منطقه است هر چند می دانستیم در عملیات آینده، گذشتن از آب را خواهیم داشت. اذان مغرب با صوت دلنشین بچه ها گفته شد و بصورت تعجیلی و با وضویی که از قبل گرفته بودیم نماز را خواندیم. چند کمپرسی در محوطه گردان توقف کرده ‌بودند تا کار انتقال را انجام دهند. نماز خوانده شد و هر کس بسمت اسلحه و کوله پشتی اش رفت و آنها را برداشت و به طرف محل توقف کمپرسی ها حرکت کردند. فرمانده گروهان ها نیروهایشان را بخط کردند و بصورت فشرده همه را در عقب ماشین ها جا دادند. هر نفر با اسلحه و کوله پشتی و متعلقات نظامی و بشکه های آب و...، فضای قابل توجهی را اشغال کرده بود و در شرایطی سخت، در کفی سرد فلزی کنار هم قرار گرفتند. در کمال تعجب بر روی همه کمپرسی ها برزنت کشیدند تا هیچ چشم نامحرمی امنیت عملیات را به خطر نندازد. با صلوات ماشین ها بحرکت درآمدند و در مسیر آبادان به راه افتادند . شرایط بسیار سختی را در عقب کمپرسی داشتیم، خصوصا اینکه هر از چند گاهی دست اندازی ما را بلند می کرد و به کف می زد. لحظه شماری می کردیم تا هر چه زودتر به مقصد برسیم ولی گویی جاده پایانی نداشت و به دور خودمان می چرخیدیم. سردی هوا بخاطر بی تحرکی، بیشتر و بیشتر در بدن هایمان نفوذ می کرد و طاقت ها را کم کرده بود. در آن سرما ، مایعاتی که مصرف کرده بودیم مشکلاتی بوجود آورده بود که بخاطر عدم امکان توقف چاره‌ای جز تحمل نداشتیم ┄┅═✼✦✦✼═┅┄ همراه باشید.. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂