🌹؛🍂؛🌹 🍂؛🌹 جنگ و جنگزدگی 🌹؛ مصاحبه / فرخی نژاد ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 یکی از اتفاقات تلخ آن روزها عدم همکاری بنی‌صدر با رزمندگان بود؛ چیزی از این قضیه در خاطر دارید؟ ‌ برادرم و سایرین از نزدیک شاهد این بودند که دولت (بنی صدر) از ورود و ارسال کمک‌های نظامی به مناطق جنگی ممانعت کرده است. این یک واقعیت است و کسی نمی‌تواند آن را کتمان کند. 🔸 خاطره‌ای از ایثار همشهری‌های خود در جریان جنگ دارید؟ خاطره‌ای را از مرحوم پدرم در این زمینه برایتان نقل می‌کنم. پدرم در پالایشگاه آبادان کار می‌کرد و بعد از انفجارهای متعدد، پالایشگاه تعطیل شده بود و سر کار نمی‌رفت. پدرم در این ایام مشغول پشتیبانی و امدادرسانی بود. در یکی از امدادرسانی‌ها در اثر موج انفجار شنوایی یک گوشش را نیز از دست داد. در این انفجار پدرم یکی از دوستان صمیمی‌اش بنام آقای بختیاری را که در کنارش ایستاده بود از دست داد. پدرم در روز دوم مهر که ساختمان آموزش و پرورش را هدف قرار داده بودند به آنجا رفت تا اگر کاری بود انجام دهد. پدرم تعریف می‌کرد: مشغول آواربرداری و بیرون کشیدن جنازه‌ها بودیم که ناگهان چشمم به یک پاکت پر از پول افتاد. پاکت خونی شده بود، آن را برداشتم و به یک سرباز وظیفه که آنجا مشغول آواربرداری بود تحویل دادم تا صاحب پاکت را پیدا کند. از این دست از خودگذشتگی‌ها در آن مقطع زیاد دیده می‌شد. 🔸 بعد از مدت کوتاهی از شروع جنگ خانواده‌های آن مناطق مجبور به مهاجرت شدند. در مورد این قضیه هم توضیح دهید؟  خاطرم هست بعد از حادثه انفجار آموزش و پرورش آبادان، ما در منزل منتظر خبری بودیم که آنجا که منفجر شده کجاست. در همین حین درب خانه باز شد و برادرم در حالی که کاور شیر و خورشید را بر تن داشت (آن زمان هنوز هلال احمر تشکیل نشده بود) به صورت عجیبی وارد خانه شد. برادرم نیروی ذخیره سپاه بود و چون دوره امداد و نجات دیده بود از طرف سپاه و جهاد سازندگی برای کمک به مصدومین اعزام شده بود. کاوری که بر تن برادرم بود سراسر خونی شده بود. ما خیال کردیم که برادرم در محل انفجار حضور داشته و مجروح شده است. او شوکه شده بود و هر چه از او می‌پرسیدیم حرف نمی‌زد. نهایتا به او با آب سرد شوک دادیم. بعد از اینکه به او شوک دادیم یکباره زد زیر گریه و گفت: «همه را کشتند، همه را کشتند.» اشک ریزان ماجرا را تعریف کرد وگفت: ساختمان آموزش و پرورش را زدند. دائما این صحنه‌ها تکرار می‌شد. برادرم همیشه می‌گفت: هرجایی را که دشمن بمباران می‌کند، ما اولین جایی را که احتمال می‌دهیم انفجار صورت گرفته، خانه خودمان است. از آبادان بروید تا ما با خیال راحت به کارها برسیم. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد @defae_moghadas 🍂