🌹؛🍂؛🌹
🍂؛🌹
عبور از
🌹؛ آخرین خاکریز / ۸۳
خاطرات اسیر عراقی
دکتر احمد عبدالرحمن
┄═❁๑❁═┄
🔹 پس از حمله ایرانی ها، عراقی ها متوجه شدند که آنها به مرزهای بین المللی رسیده و احتمال دارد به پیشروی خودشان در قسمتی از خاک عراق در منطقه بصره و عماره ادامه دهند. ملی گرایان متعصب با نگرانی تمام در مورد بصره که در معرض خطر قرار گرفته بود، گفت و گو کردند.
در دوازدهم مه، مجلس جشن ساده ای به مناسبت نامزدیام برپا ساختم و سعی کردم تا حد امکان برای محترم شمردن احساسات مردم از شادی بیحد پرهیز کنم. در مراسم نامزدی ام به یکی از اقوام که نگران به نظر میرسید گفتم، شما که این قدر نگران خاک مقدس میهن هستید، چرا فکر نمیکنید که وطن دیگران نیز برای خودشان عزیز و با ارزش است. او از فرط عصبانیت چهره اش برآشفت و مرا به عدم علاقه و دلبستگی به خاک میهن متهم ساخت. همان طور که ما ملیت و وطنی داریم و از آن دفاع میکنیم دیگران نیز به ملیت و وطن خود احترام میگذارند. قومی از قومی بالاتر و وطنی از وطنی عزیزتر نیست. این منطق به من حکم میکند که با قومیت گرایی مخالفت کنم اگرچه در جامعه عراق روابط نه براساس حق و باطل بلکه براساس تعصب و قومگرایی پیریزی میشود. از شنیدن خبر پیروزیهای ایران به قدری احساس شادی و شعف میکردم که گاهی نمیتوانستم این احساس را کتمان کنم، هر چند به خاطر جریحه دار نشدن احساسات کسانی که موقعیت وطنشان به خطر افتاده بود سعی میکردم خودم را کنترل کنم. آن روز خطری میهن ما را تهدید میکرد اما این نتیجۀ تلخ عملکردهای دولت و ملت ما بود و من حق داشتم به خود و عده بدهم که دیر یا زود پنجه عدالت گلوی تجاوز پیشگان بعثی را بفشارد.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
ادامه دارد
#عبور_از_آخرین_خاکریز
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
✧✧ ܭߊࡅ߭ߊܠܙ حܩߊܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐܢߺ ✧✧
🍂