‌🌹؛🍂؛🌹 🍂؛🌹 عبور از 🌹؛ آخرین خاکریز / ۱۰۲ خاطرات اسیر عراقی دکتر احمد عبدالرحمن ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔹 بعد از کمی استراحت از جا برخاستم تا ضمن قدم زدن شاید به روزنه امیدی دست یابم. در یکی از ساختمانهای یک طبقه عده زیادی در حال رفت و آمد بودند. من هم وارد شدم، رسیدم و سالن بزرگی را دیدم که درِ اتاقهای متعددی به آن باز می‌شد و مملو از مجروح بود. حال بیشترشان وخیم بود، به طوری که از شدت دردناله می‌کردند ولی فریادرسی نبود. وارد اتاقهای دیگر شدم، مجروحانی را به حالت خوابیده دیدم. به طرف راهروها حرکت کردم، آنجا نیز مملو از مجروح بود. در داروخانه باز بود و داروها روی زمین ریخته بود. سعی کردم با استفاده از چراغ دستی آرام بخش‌ها را پیدا و به مجروحان تزریق کنم، اما چیزی نیافتم. در آشپزخانه بشکه ای پیدا کردم. آن قدر تشته بودم که حاضر بودم آلوده ترین آبهای دنیا را بنوشم. به یکی از راهروهای مملو از افراد برگشتم. یک صندلی خالی پیدا کردم و بدن خسته ام را روی آن انداختم. در این حال صداهایی را از بیرون محوطه ساختمانی که مرکز درمانی مجروحان بود و از انواع سلاح ها شلیک می‌شد شنیدم. سربازانی که فرمانده بالای سرشان نبود، به هر سمتی آتش می‌گشودند. برخی از آنها وارد ساختمان شده، فریاد زدند: آیا افسری نیست که ما را رهبری کند؟ هیچکس پاسخی نداد، گویا افسری غیر از من در آنجا حضور نداشت. به هر حال من پاسخی ندادم. برخی دیگر وارد شدند و از حاضران خواستند تا در درگیریها شرکت کنند، در غیر این صورت مهمات خود را برای ادامه جنگ و انهدام هدفهای مبهم در آن تاریکی شب به آنها تحویل دهند. در این هنگام رگ غیرت ابلهانه یکی که از گروهبانهای مجروح که در کنار من دراز کشیده بود، به جوش آمد و با صدای خرخر به سربازان گفت که سلاح و مهمات او را بگیرند و به دشمن درسی فراموش نشدنی بدهند تا فرصت قوا پیدا نکند. در این حال یکی از سربازان به من نزدیک شد و با لحنی مضطرب و نگران از من پرسید شنیده ام که امام خمینی دستور اعدام تمام جنگجویان مستقر در خرمشهر را صادر کرده است. گفتم: تصور نمی‌کنم چنین اقدامی صورت گیرد و اگر این دستور اجرا شود، چه کاری می‌توانیم بکنیم؟ پرسید: «آیا راه نجاتی وجود ندارد؟» گفتم: «تنها راه نجات عبور از شط العرب است.» گفت: «من می توانم شنا کنم ولی الان هوا تاریک و دیر وقت است.» گفتم: تصور می‌کنی ایرانی‌ها به تو فرصت عبور خواهند داد؟» گفت: بالاخره باید دل را به دریا زد. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد @defae_moghadas 👈لینک عضویت ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ‌ߺ ✧✧ 🍂