🍂 🔻پسرهای ننه عبدالله/ ۳۵ خاطرات محمدعلی نورانی نوشته: سعید علامیان ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🔸 باباحاجی احکام را خوب بلد بود. تعزیه می خواند و نقش شمر را بازی می‌کرد. به ملا محمد شمر معروف شده بود. به وقت خودش ملایی بود. باباحاجی قاعده ای برای مستأجر گرفتن داشت. می پرسید نماز میخوانی؟ می‌گفت آره. می پرسید نماز صبح چند رکعت است؟ نماز مغرب چند رکعت است؟ از این سؤالها می‌کرد. بعد می پرسید رادیو داری؟ اگر می‌گفت دارم، راهش نمی‌داد. زمانی داماد خودش - که شوهر عمه ام بود - مستأجرش شد. رادیوی کوچکی خریده بود و شب‌ها آهسته زیر بالش گوش می‌داد. بابا حاجی وقتی خبردار شد، اول صبح به او گفت وسایلت را جمع کن برو. شوهر عمه ام گفت نمی روم. یادم می آید، بابا حاجی دسته هاون گرفته بود و توی حیاط دنبالش کرد. عمه ام رادیو را سریع آورد گفت: «باباحاجی بیا خردش کن!» او هم با دسته هاون رادیو را خرد و خاکشیر کرد، بعد اجازه داد آنجا زندگی کنند. بین خانواده ها رابطه صمیمی وجود داشت. خانمها در جارو و تمیز کردن خانه، بچه داری و خرید بازار به هم کمک می‌کردند. وقتی مادرم برای خرید به بازار می‌رفت، می‌رفتیم خانه همسایه بازی می‌کردیم تا مادرمان از بازار برگردد. موقعی که خانمها هم‌زمان زایمان می‌کردند، بچه ها از خانمهای همسایه شیر می خوردند. رابطه عاطفی بین‌شان برقرار بود. هجرت، کار سختی است. آدمهایی که هجرت می‌کنند جرئت ریسک دارند و میتوانند از عقبه خانوادگی و از شهرستانهایشان جدا شوند؛ مخصوصا وقتی هیچ عقبه ای ندارند. همه با احتیاط با همدیگر حرف می‌زنند. آنها بیشتر مهاجر بودند. دعواها کم کم جایش را به دوستی ها داد. اصفهانی‌ها، تبریزی ها، شیرازیها، جنوبی‌های بوشهر و بندرعباس، لرهای بختیاری و عرب‌های بومی؛ از همه اقوام جمع بودند. زنهایشان با همدیگر رابطه برقرار می‌کردند؛ مثلا تبریزی کوفته تبریزی درست می‌کرد به خانواده عرب می‌داد. آن عرب خوشش می‌آمد قلیه ماهی درست می‌کرد به خانواده تبریزی می‌داد. این بده بستانها رواج پیدا کرد. الآن هم در فرهنگ خوزستانی‌ها مخصوصاً آبادان و خرمشهر خانمها وقتی ناهار خوب و شیرینی خوب درست می‌کنند حتما به دو سه همسایه می دهند. این مراودات و رابطه خانمها با همدیگر باعث می‌شد رابطه مردها هم خوب شود. مردها هم سعی می کردند به همدیگر احترام بگذارند چون غریب بودند. نمی خواستند با همدیگر درگیر شوند؛ می خواستند زندگی کنند. اوایل بزرگ ترها کمتر بیرون می رفتند. از کار که می آمدند به کارهای خانه مشغول می شدند. وقتی بچه ها و خانم‌ها به هم نزدیک شدند، دخترها و پسرها ازدواج کردند و یک نسل را ایجاد کرد. منازل شرکت نفت دیوار نداشت و با شمشادهای کوتاه از هم جدا می‌شد، گاهی نامه پراکنی های دخترها و پسرهای همسایه مشکلات و درگیریهایی ایجاد می‌کرد و گاهی هم به شیرینی خوری و ازدواج می انجامید. در آبادان و خرمشهر حسینیه ها و مسجدهای زیادی بود، چون قومیتهای متنوعی آنجا زندگی می‌کردند. هر قومی مسجد یا حسینیه ای به نام خودش داشت و به سیک خودش عزاداری می‌کرد؛ مثل حسینیه بوشهری ها، اصفهانی ها، تبریزی ها، بهبهانی‌ها، کردها، یزدی ها ....... •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد کانال حماسه جنوب/ ایتا @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂