🍂 روحیه‌های شاد در کنار رختشویی صغرا بستاک از کتاب حوض خون         ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ چهل نفر خانم از صبح تا غروب یکسره کنار رودخانه پتو می شستیم هرچه می‌ماند می‌گذاشتیم برای روز بعد. دوسه روز در هفته می‌رفتیم. صبح تا شب توی آب سرد بودیم. خیس آب می‌شدیم و بدن درد می‌گرفتیم. آب برایمان شادی هم داشت. وقتی همه با جدیت و بدون استراحت در حال شستن بودند، شیطنت ما گل می‌کرد، مشت ها را پر آب می‌کردیم و پرت می‌دادیم سمت بقیه. آن ها هم ما را بی نصیب نمی‌گذاشتند. عین موش آب کشیده می‌شدیم، اما کلی می‌خندیدیم و لذت می بردیم. با اینکه آن همه پتو را توی پلاژ می شستیم ، باز هم برای خیلی از مساجد و منازل پتو و لباس می‌بردند تا بشویند. سال ۱۳۶۰ بیمارستان شهید کلانتری راه اندازی شد. هم زمان در قسمتی ازش رختشویی هم کارش را شروع کرد. جواد زیوداری مسئول کمیته امداد بود. مینی بوسی در اختیار من قرار داد. راننده مینی بوس آقای لرستانی یا علیزاده بود. خانمهای هر محله را می‌گفتم یک جا جمع بشوند. با مینی بوس می‌رفتم دنبالشان، همه را جمع می‌کردم و می‌بردم رختشویی. غروب هم همه را به محله هایشان می‌رساندم. هر روز به تعداد خانمها اضافه می‌شد هر یک از خانمها همسایه ها یا فامیل هایش را با خودش می‌آورد. توی مینی بوس سه چهارنفری روی دو صندلی می نشستند. بعضی هم توی راهرو می‌نشستند یا سرپا می ایستادند. گروهی هم پیاده می آمدند. خانم ها توی ماشین برای پیروزی رزمنده ها و سلامتی راننده ، رهبرمان و خانم های رخت شوی، صلوات می‌فرستادند. توی رخت شویی معمولاً خانم دریکوند خیلی خوب مداحی می‌کرد یا شعرهایی درباره امام خمینی می خواند. هم زمان می‌شست و شعر میخواند بقیه هم انرژی می‌گرفتند و جواب می‌دادند. ریتم ذکر صلواتشان خیلی جالب بود؛ از یک هزار شروع می‌کردند تا صد هزار بار یک هزار بار صلوات بر روی خوش بوی خوش نام محمد و آل محمد صلوات همین طور از یک هزار تا صدهزار بار برای معصومان لا صلوات می‌فرستادند. خانم های رختشوی از جان مایه می‌گذاشتند. برای هر کاری می‌شد به کمکشان اتکا کرد. یکی از راننده‌های آمبولانس تصادف کرده بود. اعزامی از تهران بود. ماشینش به دوسه گوسفند توی جاده خورده بود. باید جریمه می داد. جرقه ای به ذهنم آمد که با خانمهای رخت شویی برایش کمک جمع کنم. بهشان گفتم همچین قضیه ای شده می‌تونید کمک کنید؟ خانمها ،اسلامی ،زارع دریکوند هارونی ننه ابراهیم ننه عیدی و اینها بودند. کمتر از یک هفته همه پول گذاشتند روی هم و جریمه آن بنده خدا را دادند.        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂