🍂 🔻 پسرهای ننه عبدالله/ ۷۳ خاطرات محمدعلی نورانی نوشته: سعید علامیان ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ نسل اولی های انقلابی خرمشهر مانند فؤاد کریمی، برادران جهان آرا، على جامه دارپور ، بصیرزاده، نعمت زاده و.... در زندان بودند و افرادی مثل حاج عبد الله بهمن اینانلو و حمید نظام اسلامی مدتی در خرمشهر خانه تیمی و زندگی مخفی داشتند. بعدها لو رفتند، به تهران فرار کردند و جذب گروه فجر اسلام شدند. در خرمشهر به دلیل ضربه ای که مبارزین نسل اول خورده بودند مردم کمی محافظه کارانه عمل می‌کردند، ولی در ماههای منتهی به انقلاب مردم و عشایر یکپارچه در تظاهرات شرکت داشتند. بودند افرادی که مسخره می‌کردند، می گفتند می‌خواهید با دست خالی حریف توپ و تانکهای شاه شوید؟ پائیز سال پنجاه و هفت موج انقلاب فراگیر شده بود. در همه شهرها مردم گروه گروه به انقلاب می پیوستند. روزنامه های کیهان و اطلاعات بیش از همه اخبار مربوط به تظاهرات را پوشش می‌دادند. در جریان تظاهرات با طلبه ای به نام فضلی آشنا شدم. از قم آمده بود. نام مستعارش محمودی بود. او اول صف، من آخرهای صف می رفتیم؛ لیدر شعار دادن‌ها بودیم. می‌رفتم روی کول یک نفر با بلندگو دستی می‌گفتم "بگو مرگ بر شاه." تظاهرات روز بیست آبان پنجاه و هفت مصادف با عید قربان در خرمشهر مانند تظاهرات روز هفده شهریور در تهران نقطه عطف بود. سرگرد اشراقی برادر داماد امام، رئیس حکومت نظامی خرمشهر آدم بی رحمی بود و دستور قتل داد. او سروان ساعتچی و پلیسی به اسم چنگیز چند نفر را شهید و مجروح کردند. در خانه، ما و محمد گله‌داری کوکتل مولوتف می ساختیم و بین بچه ها تقسیم می‌کردیم. یکی از مراکز توزیع كوكتل مولوتف طبقه بالای خانه ما بود. به فکر تهیه اسلحه هم بودیم. با یکی از دوستان به نام علی حیدری از آقای سلیمانی فر سی و پنج هزار تومان گرفتیم، به روستای هاشمیه خرمشهر رفتیم و از یک قاچاقچی یک کلت سیزده تیر خریدیم ولی زمینه اقدام نظامی فراهم نشد. بچه های خرمشهر با هدایت عبدالرضا موسوی در تظاهرات آبادان شرکت می‌کردند. دانشجویان دانشکده نفت آبادان هم برای تظاهرات به خرمشهر می آمدند. آقای کیاوش هم از آبادان به خرمشهر می آمد و کلاس قرآن می‌گذاشت که بیشتر جنبه سیاسی داشت. اولین تظاهرات علنی و گسترده در آبادان پس از واقعه آتش سوزی در سینما رکس آبادان در شب بیست و هشت مرداد پنجاه و هفت شکل گرفت. شبی که سینما رکس آتش گرفت با چند نفر از دوستانم لب شط خرمشهر نشسته بودیم. دیدیم ماشین‌های آتش نشانی در خرمشهر به حرکت در آمدند. پرسیدیم کجا آتش گرفته؟ گفتند سینما رکس آبادان را آتش زدند. با بچه ها به آبادان رفتیم. وقتی رسیدیم سینما سوخته و دود غلیظی فضا را پر کرده بود. مردم داد و فریاد می‌کردند. پلیس دورتادور سینما را بسته بود و اجازه نمی‌داد کسی وارد شود دختر عمویم با شوهرش که تازه عقد کرده بودند کنار هم جزغاله شده بودند؛ از حلقه انگشترشان شناسایی شدند. آمار کشته شده ها به چهارصدو هشتاد نفر رسید. روزی که اجساد را دفن می‌کردند به قبرستان آبادان رفتم. جنازه ها را روی زمین چیده بودند. خانواده ها لا به لای آدمهای سوخته دنبال عزیزانشان می‌گشتند. تعدادی پیدا نشدند. در نهایت لودر آوردند، گودال بزرگی کندند، اجساد مجهول الهویه را داخل گودال گذاشتند و روی آن خاک ریختند؛ بعدها دیواری دورش کشیدند. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد کانال حماسه جنوب/ ایتا @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂