🍃؛💫؛🍃 💫؛🍃 🍃 خاطرات اسرای عراقی "اسیر عملیات بدر" 2⃣ محقق: مرتضی سرهنگی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 در عملیات بدر، سه نفر از خلبانان هلیکوپتر شما اسیر ما بودند. هلیکوپترهای آنها توسط نیروهای ما در هور مورد اصابت قرار گرفته و سقوط کرده بودند. روز چهارم فرمانده گردان به ما گفت که مقاومت فایده ای ندارد و باید خودمان را تسلیم نیروهای ایرانی کنیم، من گفتم چرا همان روز اول اینکار را نکردید و متحمل اینهمه خسارت شدیم. با آن فرمانده مشاجره کردم و به او فهماندم که ما باید همان روز اول خودمان را اسیر می‌کردیم ولی او هم طبق دستور فرماندهان بالا قدرت کافی برای تصمیم گیری نداشت. این فرمانده دستور داد که نفرات جمع بشوند. ما حدود ۹۰۰ نفر بودیم. در آن منطقه خطرناک جمع شدیم تا خودمان را تسلیم کنیم. ساعتی نگذشته بود که نیروهای شما از راه رسیدند، اول یک روحانی ایرانی بود به همراه یک مجاهد عراقی. آنها وقتی به ما رسیدند آن سه آمدند. خلبانانی که تا ساعتی قبل اسیر ما بودند حالا ما اسیر آنها شده بودیم. یکی از آن سه خلبان برای ما صحبت کرد و گفت که نترسید شما در پناه اسلام هستید. آن روحانی هم همین حرف را به ما گفته بود. کمی آرامش پیدا کردیم. بعد از این جریانات به پشت جبهه منتقل شدیم. در پشت جبهه هم یک روحانی برای ما سخنرانی کرد و گفت که امروز شما از ظلم صدام رها شدید و به دامن اسلام پناه آوردید. آسوده خاطر باشید که هیچ ناراحتی برای شما وجود نخواهد داشت. من میخواهم یک منظره را برای شما توصیف کنم تا بدانید که ما چقدر باید از نیروهای شما شرمنده باشیم. در همان پشت جبهه یکی از رزمندگان شما مجروح بود. من او را دیدم و به او گفتم که آب میخواهم و او آبی را که برای خودش گرفته بود به من داد وقتی نگاهم کرد گفت که می‌دانم گرسنه هم هستی، و رفت یک قوطی کمپوت برایم آورد. من واقعاً نمی‌توانستم این منظره را باور کنم. چون اسیر او هستم. تا لحظاتی قبل این سرباز بعنوان دشمن من محسوب می‌شد الان که من یک چنین رفتار اسلامی و انسانی با من دارد. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ‌ߺ ✧✧ 🍂