🍃؛💫؛🍃
💫؛🍃
🍃
خاطرات اسرای عراقی
"از قصرشیرین تا فاو" 2⃣
محقق: مرتضی سرهنگی
┄═❁๑❁═┄
🔸 بعد از مدتی از قصرشیرین به منطقه «فیروزخان» که روستایی در خاک عراق است و با قصر شیرین فاصله زیادی ندارد، آمدم. تقریباً یکسال در این منطقه ماندم. در این مدت من دیدم که بعضی از افسران و درجه داران اموال خانههای قصر شیرین را غارت میکنند. حتی استکان و نعلبکی های خانههای قصر شیرین را غارت کردند و بیشتر اموال را به استان بعقوبه میبردند. چون عده زیادی از درجه داران و افسران اهل بعقوبه بودند. یک نفر ستوانیار بنام علی حسین سلمان بود که همیشه چند کامیون با خودش میآورد و اموال خانه ها را بار میزد. او این اموال را به خانه افسرها میفرستاد. البته برای خودش هم برمیداشت.
من در بصره یک مغازه بزرگی را دیدم در خیابان کویت، این مغازه اموال خانه های خرمشهر را میفروخت و نظامیان ما که در خرمشهر بودند اموال غارت شده خرمشهر را به او میفروختند. و عده ای از جوانان بصره هم مشتری موتورسیکلتهای خرمشهری بودند. البته
بسیاری از اهل بصره میدانستند که حرام است. بعد از یکسال به بصره آمدیم و از آنجا به هویزه رفتم، هویزه هم شهر خوبی بود. عده ای از ساکنان این شهر حاضر به ترک خانه هایشان نبودند. بیشتر این ساکنان پیرمردها و پیرزنها و کودکان بودند. یکشب در شهر هویزه گردش میکردم، زنی را دیدم که در کنار درب خانه اش ایستاده است. جلو رفتم و با آن زن حرف زدم. از او پرسیدم که شما از کجا غذا میآوردید و میخوردید؟ زن گفت ما آرد وحبوبات ذخیره داریم. از او پرسیدم چرا در اینجا مانده اید و مانند بقیه شهر را ترک نکرده اید؟ زن گفت چون ما گوسفندان زیادی داریم نمیتوانیم شهرمان را ترک کنیم. آن زن درست میگفت چون گله های زیادی از گاو و گوسفند را در هویزه دیدم که صاحبان آنها بخاطر دام هایشان مجبور بودند در آن وضعیت خطرناک شهر را ترک نکنند.
بعد از آزادی بستان نیروهای شما حمله ای به مواضع ما داشتند که در این حمله چند نفر از نیروهایتان اسیر ما شدند. تعدادشان ۵ یا ۶ نفر بود که یکی از آنها هر دو پایش بشدت آسیب دیده بود.
┄═• ادامه دارد •═┄
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#خاطرات_اسرای_عراقی
کانال رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
✧✧ ܭߊࡅ߭ߊܠܙ حܩߊܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐܢߺ ✧✧
🍂