دبه ⚱را برداشتم رفتم بطرف کارخانه نمک رسیدم به تانکر آب و دبه را گذاشتم که آب پر کنم.
دیدم یکی صدا می زند آب آلوده است
بیا داخل از اینجا آب ببر، رفتم داخل ساختمان که آب بیارم پیرمردی خوشرو و خندان دبه آبی به داد گفت دبه خالی را بده.
گفتم چشم ، گفت وقتی آب خوردی بگو یاحسین علیه السلام 🙏 ، گفتم :چشم.
اشک😭 از چشمانش سرازیر شده بود، پشت سرهم می گفت یا
#حسین علیه السلام😭
چند قدمی🚶🚶 آمدم، دیدم دنبالم می آید.
حجم آتش 💣💣زیاد بود ، گفتم : کجا حاج آقا؟
گفت : امداد گر 🤕 هستم می روم کنار بچه ها، گفتم مواظب باش خم شو دیده نشی، تک تیرانداز دید دارد .
گفت : هرچه خدا بخواهد ، هنوز چند قدمی🚶🚶 از هم جدا نشده بودیم
که صدای یا حسین🙏 حاج آقا بگوشم
رسید دویدم بالای سرش پیشانیش غرق
در خون زیر لب می گفت "یا حسین" علیه السلام زیر بغلش را گرفتم بلند کردم .
شنیدم می گفت : "السلام علیک یا جدا یااباعبدالله"
و به آسمان پر کشید.
حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂