بهناماو
دیشب را نخوابیدم.
از ترس سهسال پیش،
از ترسی که صبحش خبر شهادتت تو باشد.
ترس شنیدن خبر بد، خبر شهادت تکهای از جان وطن.
ترسیدم از خوابی که ما را فرا گرفت و دشمنی که تو را از ما.
اما بیدار شدیم از شهادتت، فهمیدیم دشمن تو شوخی ندارد. بیم ندارد که دستش را به خون عزیزان دلِ ایرانم تر کند.
حاجی کجایی؟ دلم برایتان تنگ شده، خیلی؛
راستش را بگویم حسودی میکنم به مقام شما. دلم تنگ است برای خودم، دلم برای خودم میسوزد، چرا کاری نکردم برای ایران عزیزم، منِ ادعایی، قدمی برنداشتم، قلمی نزدم؛ دلم مرگی بسان تو را میخواهد.
حاجی به مردم شهرت حسودی میکنم که همشهری آنان بودی.
حاجی! به محبت درون دل نوجوانم حسودی میکنم، حسودی میکنم که تو را بهتر از من شناخته.
من حسودی میکنم به کل مردم ایران، که تو را دوست دارند.
اما خوشحالم که دوستداشتنیِ من عزیز دل مردم است.
خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید از حدیث دیگران
والعزّة لله جمیعا
و عزت از آن خداست.
برای عزتمندی هرچهبیشتر مردمان نجیب ایران دعا کن.
تو که آن بالا نشستی و متنعم به خوان حضرت زهراء(س) هستی،
برای مرگ ما هم دعا کن.
مرگی چنین میانه میدانم آرزوست.
#جان_فدا
#حاج_قاسم
#هایکو
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye