🍃حضرت عشق من بدم، بدتر از آن که حتّی در خیال خودم بگنجد. این بار اوّلم نیست که اعتراف می‌کنم. هر کسی نداند، تو خوب می‌دانی که صادقانه‌ترین اعتراف من، همین است که گفتم: من بدم. در بد بودن من همین بس که دردهایی دارم بزرگ‌تر از درد فراق تو. ببین جمعه آمد و رفت و من حتّی لحظه‌ای از درد به خود نپیچیدم! دوستم را ببین که مثل مارگزیده‌ها لحظه‌ای آرام و قرار ندارد. می‌نشیند و سر به دیوار می‌گذارد، آرام نمی‌گیرد. بلند می‌شود و سرش را رو به آسمان می‌گیرد، آرام نمی‌گیرد. راه می‌رود و دم به دم نام تو را بر زبان جاری می‌کند آرام نمی‌... ، نه، آرام می‌گیرد. عاشق است. از دورۀ فراق چه ذکری بیشتر از نام معشوق عاشق را آرام می‌کند. آقا! من بدم؛‌ امّا آدمم، دل دارم دلم درد فراق می‌خواهد. چه قدر باید از تماشای عاشقی بسوزم؟! عاشقم کن و بگذار از غم عشق آتش بگیرم. می‌شود به من بگویی که آرزوی عاشق شدن برایم آرزوی بعیدی نیست!؟ می‌شود بگویی که آن قدرها بد نشده‌ام که تو عشقت را بر من حرام کرده باشی؟! می‌شود بگویی روزهای عاشق نبودن رو به اتمام است؟! وعدۀ تو فقط دلم را آرام نمی‌کند مرا به زندگی بر می‌گرداند. شبت بخیر حضرت عشق! @deldadegi دلدادگی💙