سیاست، انسان را از دیگر مخلوقات عالم متمایز کرده است. مدنی‌الطبع نامیده‌شدن انسان اشارتی به همین واقعیت گریزناپذیر دارد. ازاین‌روست که نسبت انسان با سیاست نیز به یک رابطه‌ی غیرقابل چشم‌پوشی تبدیل می‌شود. انسان، خواه یا ناخواه، در متن سیاست حضور دارد؛ در آن اثر می‌گذارد و از آن تاثیر می‌پذیرد؛ چه با فعل خود و چه با انفعال خود. و این امر، سیاست را به یک پدیده‌ی چموش اما گریزناپذیر تبدیل می‌کند. سیاست، ساحت حوزه‌ی عمومی حیات انسان است. جایی که فرد به اراده‌ی افراد دیگر، چه گذشتگان و چه حاضران، گره می‌خورد. سیاست، از جایی آغاز می‌شود که اراده‌ی ما با اراده‌ی دیگری گره می‌خورد. حال در این گره‌خوردن یا اراده‌ی ما غالب است یا مغلوب و یا بازی‌گران معلق به یک اراده‌ی بزرگ‌تر. این‌جاست که پای «آگاهی» نیز به «اراده» گره می‌خورد و این زوج جدایی‌ناپذیر، تعیین‌کننده‌ی نظم‌های سیاسی در تاریخ بشر می‌شوند. سیاست، عرصه‌ی مطالعه‌ی نسبت اراده‌ها با یک‌دیگر است و می‌کوشد تا با کاربست آگاهی به این روابط، جهان بهتری را برای بسط اراده‌ی انسان رقم بزند. ... این مطلب ادامه خواهد داشت.... . https://rubika.ir/dolatema