دوره های آموزشی کاملا رایگان
#زندگینامه_شهیدحسن_باقری #پارت‌سیزدهم #داستان چهار ماه از جنگ مي رفت. بين عراقي هاي محور بستان و ج
باشگاه گلف اهواز شده بود پايگاه منتظران شهادت يكي از اتاق هاي كوچكش را با فيبر جدا كرد ؛ محل استراحت و كار. روي در هم نوشت « 100% شناسايي، 100% موفقيت.»🙊☑️ گفت «حتی با يه بي سيم كوچيك هم شده بايد بي سيم هاي عراقي را گوش كنيد. هرچي سند و نامه هم پيدا مي كنيد بايد ترجمه بشه.»از شناسايي كه مي آمد ، با سر و صورت خاكي مي رفت اتاقش . اطلاعات را روي نقشه مي نوشت. گزارش هاي روزانه رانگاه مي كرد✉️📚 @dokhtarane_hazrate_zahra🌿🗒