۷۶۰ گفت با اصرار از منشی پرسیدم، دید که خیلی نگرانت هستم، برام گفتش، اولش شک داشتم ولی وقتی مشخصاتت رو که گفت مطمئن شدم خودتی. گفتم ولی تو دوست نداشتی. با تردید گفتم اینم دختره هااااا .... گفتش من نمیخواستم، مهم اون بالاسری هست که میخواست و شد. اصلا باورم نمیشد همسرم کسی که مخالف سرسخت بچه بعدی بود از این حرفا میزنه. گفتم مردم چی؟ آبروم میره؟ گفت مگه گناه کردی که آبروت بره. جواب بقیه با من... از خجالت به هیچ کس نگفتم ولی همسرم انگار بار اولش هست که میخواد پدر بشه خودش به همه گفت. به مادرم به مادرش. همه که از شرایطم خبر داشتن اولش شوکه شدن ولی بعدش بخاطر نزدیک بودن سن بچه ها دلسوزی میکردن که سخته ... همسرم میگفت براش پرستار میگیرم😂😂 من ۹ماه رو سخت گذروندم ولی از بس که درگیر کارهای دخترم بودم متوجه گذر زمان نمیشدم. دختر سومم یَسرا خانم توی یه روز پاییزی مثل خواهر بزرگش به دنیا اومد و شد عزیز دل همه، شد نور چشمی باباش، شد خط قرمز باباش الان من ۳تا دختر گل دارم که با تولد هر کدومشون یه پله رو به جلو حرکت کردیم.، با تولد اولی خونه نیمه کاره مون کامل شد و این سری هم از وام هردوتاشون استفاده کردیم و ماشین طرح مادران چند روز دیگه بهمون تحویل میشه. البته اینا همش مادی هست که معنویش خیلی خیلی بیشتر از اینا بود. خواستم داستان زندگیم رو براتون تعریف کنم بدونین اونی که باید تصمیم نهایی رو بگیره و صلاح خوب و بد همه چیز رو میدونه خدای مهربان هست... من از ترس حرف مردم از ترس نگه داری بچه ها از ترس خرجشون به این فکر کردم که سقطش میکنم😔 ان شاالله خداوند بخاطر این فکر غلط و‌ گناه آلودم منو ببخشه، چون از نعمت و رحمتش ناامید شده بودم حالا این من و همسرم هستیم که روزی خور نعمتهای بیکرانی هستیم که خداوند بخاطر این دسته گلهام بهمون داده و خواهد داد. ان شاالله خداوند توی این مسیر کمکمون کنه تا سربازای خوبی برای آقا تربیت کنیم. حالا دیگه فقط این جمله شب و روز رو زبونم هست، خدایا به داده و نداده ات شکر، که داده ات نعمت و نداده ات حکمت هست. یا علی مدد🤚🤚 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075