من یک کاردرمانگر هستم و در حوزه توانبخشی کودکان مشغول هستم و بسیار بسیار زیاد از شغلم لذت میبرم از اینکه مدت زمان زیادی کنار کلی بچه هستم و بزرگ شدندنشون و البته شادی ها و غم های خانواده هاشون رو میبینم. بنده میخوام موضوع فرزندآوری رو از زاویه دید خانواده هایی مطرح کنم که تو خانوادشون ممکنه یکی از کوچولوهاشون بیماری داشته باشه که زندگی خانواده رو تحت تاثیر قرار داده و معمولا کلی انرژی از خانواده به خصوص مادر میبره و باعث میشه خیلی از خانواده ها علی رغم اینکه تمایل زیادی به فرزند بیشتر دارند ولی بعلت مسائل اقتصادی، بحث درمان، احتمال بیمار بودن فرزند های بعدی و ناامیدی و... به کل از بارداری مجدد منصرف بشوند. یک بخش ماجرا برای اینکه خانواده ها به فکر فرزند بیشتر باشند به ارگان های دولتی برمیگردد مثلا خدمات توانبخشی و درمانی که این خانواده ها دریافت می‌کنند، خدمات گرانی هستند و متاسفانه تحت پوشش بیمه نیست. خب این برای خانواده ها سنگین هست. مورد بعدی اینکه بسیاری از خانواده ها این ترس رو دارند که ممکنه بچه های بعدی هم بیمار باشند درحالی که بنده به عنوان یک متخصص کاردرمانی عرض میکنم این موضوع با بررسی های پزشکی و آزمایش های لازم مشخص میشود و لزوما فرزند های بعدی دچار مشکل نمی‌شوند و اینکه بنده بین مراجعینم خانواده های زیادی داشتم که دوباره باردار شدند و فرزندهای سالمی به دنیا آوردند و این موضوع بعد از چند سال برای خانواده ها بسیار کمک کننده هست، هم امید برای خانواده هاست و اینکه معمولا این مامان ها شادتر هستند و بچه هاشون کمی که بزرگتر میشوند به مامان هاشون در زمینه مراقبت از کودک بیمارشون کمک کننده هستند... موضوع بعدی مربوط میشه به تجربه شخصی خانواده خودم ... فاصله سنی من و مادرم خیلی کم هست همیشه هر جایی می‌رفتیم به مادرم میگفتن دوتا دختر داری خب یه پسر هم بیار و مادرم همیشه مخالفت میکردند. خود من همیشه مخالف بودم میگفتم نه همین دوتا کافیه تا اینکه من بیست سالم شد و مامانم یه توراهی داشت علی رغم مخالفت های شدیدم در گذشته خیلی خیلی خوشحال بودم و دیگه تفکرات اشتباه درباره اینکه فرزندآوری تو سن بالا حتما بچه مشکل دار و بیمار به دنیا می آید را نداشتم و خداروشکر مادرم در سن ۳۸/۳۹ سالگی خواهر کوچولوم رو به دنیا آورد یه دختر کوچولوی سالم و شیطون الان بزرگترین خوشحالی زندگی ماست و جالبه که هم مادرم و هم منو مامان صدا می‌کنه سختی های خودشو داره ولی مطمئن باشید شیرینی ها خوبی هاش خیلی بیشتره ... تمام تلاشمونم اینه که دخترمونو طوری تربیت کنیم که مادرمون حضرت زهرا (س) رو خوشحال کنه الآنم تا اسم امام حسین (ع) میاد شروع به سینه زدن می‌کنه منی که انقدر مخالف فرزند بیشتر بودم الان مادرم رو تشویق میکنم که برای خواهرمون یه داداش کوچولو بیاره آخرین نکته اینکه مامان های عزیز گمان نکنید بچه که به دنیا بیاد آرومه یا مثل یک انسان متمدن با گفت وگو آروم میشینه و شلوغ نمیکنه و چیزی رو بهم نمیزنه یا حتی از دیوار راست بالا نمیره... بنده به عنوان کاردرمانگر عرض میکنم شیطنت ها و کنجکاوی های بچه ها تا حد خیلی زیادی طبیعی هست به خصوص با این سبک جدید زندگی ها که بچه ها هیچ فضا و شرایطی رو برای تخلیه انرژی ندارند. لطفا سریع روی بچه هاتون مارک بیماری های مختلف رو نزنید... بچه ها از طریق بازی کردن، کنجکاوی در محیط و... خیلی از مهارت ها رو یاد میگیرند. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1