.
درد دیوار و در مگر کم بود
دهر دیوار و دست هم افزود
زخم مسمار تازه گردید و
زخم بازو دوباره کرد نمود
اشک خونین چو رود جاری بود
بود سرچشمه اش ز چشم کبود
چشمهایش دوباره تار شدند
مثل آن شام بین آتش و دود
ضربه تا از سر حسن رد شد
آمد اما به روی یاس فرود
چادری جان پناه خاکیها
بایدش خاک را چگونه زدود
گفت مادر به میوه ی قلبش
نرسد راز ما به کشف و شهود
مادر خویش را به خانه رسان
دگرم نیست تاب گفت و شنود
عسکری این چنین بر آل نبی
کی نمودند کافران و جهود
#سید_عسکر_رئیس_الساذات
۱۶ دی ۱۴۰۰
#حضرت_فاطمه
#امام_حسن_مجتبی
https://www.instagram.com/p/CYXiKgGIZRL/?utm_medium=share_sheet