#دوباره_شروع
یک هفته از انتخابات مرحله دوم گذشته.
به اعتقاد بعضی ها، این انتخابات، آخرین عمل جراحی ممکن روی جراحات این کشور بود و بعد از آن اما، ما به نقطه ی صفر که نه، به ماقبل صفر برگشته بودیم.
هنوز لکه هایی از توده های سرطانی برخی دولت های قبل تر، در دولت قبلی مشاهده می شد که باید می سوختند. و به نظر می رسید که حین شیمی درمانی سخت، یا حین عمل توده برداری، یکهو دستور توقف عمل را بدهند و این تصمیم برای خیلی ها سخت بود. سوالی که شاید روز بعد از اعلام نتایج و روزهای بعدترش در این يک هفته بین آن ۱۴ میلیون نفر، دهان به دهان می چرخید، این بود که بعد از تلاش فراوان برای روشنگری و نتیجه ی انتخابات، آیا هنوز هم باید به افتخار امید و مقاومت و توکل کف می زدیم؟
بله باید می زدیم.این را
#سعید_جلیلی بارها به عناوین مختلف گفت.
ما نه آن ۱۴ میلیون و نه حتی آن ۳۰ میلیون نفری هستیم که رای دادیم و امید را مزه مزه کردیم. ما همه ی ۸۰ میلیونی هستیم که به روش خودمان، این مملکت را دوست داریم. ما و آن ها یا ما و شمایی وجود ندارد که همه، مردم این آب و خاکیم. حالا وقت آن است که دست روی زانو بگذاريم، بلند شویم و هر چند سخت اما از نو شروع کنیم. نیت هامان را برای خدا خالص کنیم و پرانرژی تر دنبال
#جهش_ایران باشیم. کار در این سرزمين بسیار است.
فرصت ناراحت شدن نداریم. بین آن همهمه ی بیرون مسجد امام صادق، یک شنبه ی بعد از انتخابات، جمله ی
#مهندس_منصوری توی ذهنم می چرخید:
کار برای خدا... خستگی نداره.
@electionstories