جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳ اگر بدانیم حرف زدن بی ربط عواقب دارد آن هم عواقب سنگین، شاید بد نباشد! ۳ سال گذشته و حتی بعد از رفتن #ابراهیم_رئیسی، حتی بعد از بیرون آمدن ویدئوی دفاع دکترای ابراهیم رئیسی، همچنان بین مردم می چرخد این جمله: رئیس جمهوری که ۶ کلاس سواد داشت. حالا چند روزی است دست به دست می شود،گفته ی جناب ذوالنوری که چی! #حاج_قاسم یک حرفی زده در مورد آقای #سعید_جلیلی. دیگران از این حرف استنباط فرموده اند که حاج قاسم اصلا موافق مسئولیت گیری آقای جلیلی نیست و شده شبهه، نگرانی، دلواپسی یا هر چه که بنامیم برای آن ها که قصد رای دادن دارند. چند تا نوعی اقدم باید بیایند، حرف بزنند، ویدئو پر کنند تا بشورد ببرد آنچه که ذورالنوری ها به اشتباه، عمدا یا سهوا می گویند؟ اصلا ذورالنوری ها کی قرار است درس بگیرند و دقیق حرف بزنند؟ مهرعلیزاده ها کی قرار است با عواقب حرف هایشان رو به رو شوند؟ این ویدیوها را آنقدر باید نشان دهیم و آنقدر مهرعلیزاده ها و ذوالنورها را در انظار عمومی با دست نشان دهیم که دیگر کسی به خودش اجازه ندهد صحنه ی مناظرات انتخاباتی را تبدیل بکند دستگاه شامورتی بازی. روی هوا و نادقیق حرف زدن جایی در عرصه ی سیاست ما نداشته باشد. دیگر سری از سران، رجلی از رجال جرات نکند با کسی دیگر تکرار کند، آنچه با رئیسی کردند! نه! اصلاح می کنم! آنچه با باور و اعتماد یک ملت کردند! ما باید #حافظه_ی_تاریخی مان را بسازیم! ما لایق اعتماد هستیم. یاس و سرخوردگی نباید میراث مردان ما برای ما باشد. ۳ سال گذشته ... ۳ سال های دیگر در راهند. @Electionstories

#تراس قرار بود بروم سر وگوش آب بدهم. بروم با چشم خودم ببینم، منی که مدت هاست کانال های خبری را دنبال نمی کنم. و اعتمادم آسیب دیده است. می خواستم بروم خودم از نزدیک ببینم این آدم کیست. دارم از #سعید_جلیلی حرف می زنم. شنیده بودم ساعت ۸، ۸:۳۰ جلسه دارد. گفته بودند خودش می آید و می خواهد حرف بزند و خط مشی ها را برای هواداران نهایی کند. آمد و شروع کرد یکی یکی سلام کردن. بین خانم و آقا هم فرق نگذاشت. گرم و صمیمی اما موقر. دروغ چرا، انتظار موقرش را داشتم اما گرم و صمیمی را نه. محل سخنرانی را روی تراس در نظر گرفته بودند. خودش خواست بین جمعیت حرف بزند نه از آن بالا... عجب! لابد همین کارها را می کند که جذابیت ندارد برای آن ها که دنبال باکلاسی اند. تعریف با کلاسی هم که یعنی دکمه سر آستین نقره، کت و شلوارِ برند...، ماشین شاسی بلند سوار شدن و از دور لبخند زدن و بای بای کردن... به نظر می رسد این آدم انگاری مثل آن ها نیست. #سعید_جلیلی داشت گاردهای ذهنم را باز می کرد. اما بخش منطقی ذهنم می گفت برای قضاوت زود است. خام نشو! سخنرانی را شروع کرد و گوش هایم را تیز کردم تا ببینم جناب جلیلی حالا قرار است چه آسی رو کند؟! گوش دادم و گوش دادم. حرف ها این ها بود: "جواب تخریب ها را ندهیم و تا جایی که ممکن است روی گفتمان خودمان تمرکز کنیم. به بقیه برسانیم اولویت هایمان چیست و به چه علت این ها اولویت های ماست در آخر برای روح شهیدان صلوات و فاتحه..." تمام شد؟ خب؟ همین؟ بقیه اش چه؟ نقشه ی راهبردی؟ تله ها و ترفندها برای رسوایی رقیبان چه شد؟ تکنیک های حذف رقیب، نماد گذاری و نشانه سازی. شعارهایی که قرار است این مدت سر زبان ها بیندازند کدام هاست؟؟ این اولین بار نبود که به یک ستاد می رفتم. ذهنم چرخید در قفسه های خاک خورده ی شعارهای قدیمی ترها: من سرهنگ نیستم، من حقوقدانم. به فایل های قدیمی تر ذهنم نگاه انداختم. سه سید حسینی: خمینی،خامنه ای، خاتمی... (شاید باورتان نشود اما بعضی ها با چه شعارهایی رای آوردند و در آخر با چه شعارهایی دولت را تحویل دادند...، بگذریم) دستگاه تجزیه و تحلیل ذهنم کارش از همان دم در و بدو ورود شروع شده بود و حالا داشت دور برمی داشت: این مرد مگر چقدر کار کرده، چقدر زیر و بم مسائل کشور را آسیب شناسی کرده که اینطور مطمئن می گوید " روی برنامه ها و ایده هامان تمرکز کنیم؟" چقدر متفاوت... جملاتش را با خودم مرور می کردم: "همان گفتمان ها را به گوش مردم برسانیم و آشناشان کنیم." بعد از سخنرانی باز آمد و با همه خداحافظی کرد. باز هم یکی یکی. باز هم بین خانم و آقا فرق نگذاشت. بعد از رفتنش قرار شد وظیفه ی اول ستادی ها بشود جواب دادن به این دست شبهه ها که در سر من هم بود و هست. آن هم از دل حرف ها و عملکردهای خودِ دکتر نه از جایی دیگر. نه یک کلمه کم. نه یک کلمه زیاد. خانم ها قرار شد بشوند صدای نگاه دکتر به زنان. خانم هایی که یکی شان دکتر بود، یکی شان مترجم، یکی فیلمسازی خوانده بود آن یکی مهندسی مکانیک. تنوع جالبی بود. آن هم برای خانم های ستاد سعید جلیلی. باز هم عجب! تمام شب به فکر گذشت. روز فردایش به علت اندیشی. این مرد چه "بسته گی" از خود نشان داده که جو عمومی این "برچسب" را رویش گذاشته اند؟ بسته گی از اوست یا از ذهن مخالفانش؟ قرار است این چند روز دریابم. @electionstories

#سایه_دولت "دولت سایه".می گویند برنامه های الان سعید جلیلی از دل کارگروه هاي اين دولت بیرون آمده. از " دولت سایه" فقط اسمش را شنیده بودم و از رسمش هیچ نمی دانم. اعضای این دولت کیستند و آن ها در سایه، در خفا،بی سر و صدا چه کرده اند؟یا چه می کنند؟سوالیست که در این جلسات دنبال جوابش می گردم. این بار اما آمده ام جلسه ای که در آن چندتن از صیادان و روستائیان و عشایر از راه های دور آمده اند. عجب! در این هیاهوی انتخاباتی کسی به یاد صیادها هم هست! جلسه شروع نشده. دارم مهمان ها را رصد می کنم.این مردان با چهره های آفتاب سوخته و دست های ترک دار که مُهر زحمت سال هاست،کجای محاسبات دستگاه ها قرار دارند؟نمی دانم! قبل از آمدن #سعید_جلیلی،این آقای جوان آمد.اول فکر کردم مجری برنامه است.جوان بود و خوش سخن.حرف هاش تمام شد و دیدم بله مجری برنامه است!اما...مجری برنامه های سعید جلیلی در حوزه ی آبخیز داری،روستا و عشایر! او یکی از مردان دولت سایه بود. در خیل عظیم پیرمردسالاری برخی مدیران،اعتراف می کنم دیدن این جوان باعث شد در دلم بگویم:احسنت بر حسن انتخاب! مخصوصا اینکه همه ی نامزدها،رئیس ستادهایشان را معرفی کرده اند و روسای ستاد کاندیداهای دیگر،کم سن ترینشان ۵۹ سال داشت.نکردند حداقل حفظ ظاهر کنند. از خودم می پرسم:رئیس ستادشان این سنی است وزرای انتخابی شان قرار است چند ساله باشد؟؟بگذریم! از سال ۹۲ این جوان ها و جلیلی رفته اند در دل اجرا و میدان کار.بیش از ۲۰۰۰روستا را از نزدیک بررسی کرده اند.دارد کمی از سایه بیرون می آید عملکرد این دولت. سایه ی این دولت بر سر ملت بیفتد...چه می شود؟ @electionstories

#تجدید_دیدار ظاهرا گردهمایی های #سعید_جلیلی با اقشار برای آشنایی نیست. برای تجدید دیدار، جمع بندی و بررسی نهایی موضوع های مختلف، قبل از قبول مسئولیت رسمی است. چون تا آنجایی که من دیدم، بیشتر افرادِ آمده، بار اول نبود که او را می دیدند. آشنا بودند. جلسه نمایشی نبود. این واضح بود. @electionstories

من نمی دانستم که او کمک کننده ی سرِپاشدن #هپکو بوده است. لابد خیلی های دیگر هم مثل من ندانند. همچنان برایم سوال است چرا نباید می دانستیم او چه کرده! #رسانه کجا بوده؟؟ از منظر تبلیغاتی هم که نگاه کنی، لازم نبود موقع انتخابات ۳ جلسه پشت سر هم آن هم در یک ۲۴ ساعت با کارگرها داشته باشد. اما داشت. بین سخنرانیِ دکتر عبدالملکی آمد اما برای آنکه جلسه به هم نخورد، همان جا نشست. نیامد ردیف اول. نوبت صحبت او شد. آمد و راحت گفت که عصاره برنامه هایی که برای ۴ سال ریاست جمهوری دارد در این جمله است و خودش جمله را توضیح داد. شعار انتخاباتی اش را. برای منی که فکر می کردم یک شعار فقط باید شیک و باکلاس و دهان پرکن باشد برای ایام انتخابات، تعریف جدیدی بود از شعار انتخاباتی. آخر دوره های قبل اینطور عادتمان داده بودند. اما انگار او حتی برای انتخاب شعارش هم برنامه داشته و با دقت خاصی که به سمت اغراق و کلیشه های رایج نرود، انتخابش کرده. آیا #سعید_جلیلی قرار است یک تنه کلاس و سطح فرهنگی انتخابات ما را بالاتر ببرد؟ واقعا؟ @electionstories

#کدام_نگاه در میان دروغ هایی که این روزها وزیراسبق می گوید، یک حرف راست زد. #محمود_احمدی نژاد را خواند: #معجزه_هزاره_سوم! هر چند احتمالا برای تمسخر این عبارت را برایش استفاده کرد اما برای ما آدم معمولی ها،آمدن احمدی نژاد که از دل مردم آمده بود،ماشین لوکس نداشت،خانه اش نارمک بود نه نیاوران، و قرار نبود ادامه ی دهنده ی تفکر دوتای قبلی باشد،واقعا معجزه بود. معجزه ای که سر سفره هامان تا مدت ها دیدیم. کاری به آخر و عاقبتش ندارم که بعدا چه شد و چه کرد. اما زیادی کم حافظه نیستیم که یادمان رفته باشد،کسانی که بعد از رفتن افرادی مثل #سید_محمد_حسینی_بهشتی،#مرتضی_مطهری، محمدعلی رجایی، عبدالحمید دیالمه، حسن آیت،کشور به دستشان افتاده بود،خشت های این نظام را وقتی داشتند رزومه ی کار اجرایی شان را پر می کردند،کج گذاشتند. آدم هایی که با کارهای اجرایی اشتباهشان این ذهنیت را ایجاد کردند که مشکل از نظام است ولی آنی که باید بداند می داند،مشکل آن ها بودند و تفکرات اشتباه و عملکرد اجرایی شان! آقای هاشمی رفسنجانی چند سال است که جسمش نیست اما تفکراتش را هنوز در داد و بیدادهای آقای دکمه سرآستین نقره ای،می توان دید. #سعید_جلیلی همین که ادامه دهنده ی این تفکر نباشد،همین که نگاهش این نباشد که آن هایی که پولشان نمی رسد خانه بخرند باید از تهران بروند...شاید بتواند سعادت و جلالت را به ما برگرداند. ما آدم معمولی ها دنبال معجزه ی دیگری در هزاره ی سوم هستیم،که در آخر کارش،نه تنها به سلامت عقلش شک نکنیم بلکه بگوییم: بله این آدم دنبال مانور تجمل نبود!دنبال بزرگ کردن سفره ی ما آدم معمولی ها بود. @electionstories

#شمشیرِ_از_نیام_بیرون_آمده! دوشنبه ۴ تیر ۱۴۰۳ #سعید_جلیلی به جنگ با جریان وابستگی رفت و علنی شمشیر زد دروغ هایشان را رسوا کرد ایده های ارتجاعیشان را جلوی چشم مردم ایران بی آبرو کرد. همان کرد که جوانانِ شریف دانشگاه شریف دو روز قبلش از او خواسته بودند. @electionstories

#ابهام نکته ی جالب این #انتخابات برایم این بود که روی تنها چیزی که برای اصلح نبودن #سعید_جلیلی توانستند مانور بدهند، #کار_اجرایی بود. در هجمه های مختلف به او،حتی انگ دروغگویی، خلف وعده، فساد و رانت برای دیگران بود نه او! باید از کسانی که سال ها در مناصب مدیریتی رسانه ها بودند ( کسانی که رزومه ی کار اجرایی پر کردند برای خودشان) پرسید چرا این ۱۱ سال گذشته، حجم عظیم کارهای #سعید_جلیلی را پوشش ندادند؟! جدای از آن که می شد با دیدن کارهای اجرایی حقیقی اش،امید را در دل ما مردم زنده کنند،چرا تلاش نکردند باور آسیب دیده امان را ترمیم کنند؟ در روزگاری که در #رسانه می توان #رفتار_بی_ادبانه_ی_نماینده_فرهنگی و توهین به حضار و مردم را،شجاعت و کاری مثبت نشان و به خورد مردم داد و #آقای_میکروفن_پرت_کن را قهرمان کرد، چه جفایی به ما مردم کرده اند که هر چند وقت یکبار، به حافظه هامان تاریخ را یادآوری نکرده اند. امروز هنوز هم بخش زیادی از مردم در #ابهام_تشخیص به سر می برند در حالی که همه چیز عیان است و دم خروس ها زده بیرون! این گناه گردن چندتا #مدیر_اجرایی است؟؟ @electionstories

#حافظه #سعید_جلیلی و #مسعود_پزشکیان به دور دوم راه یافته اند. مسعود پزشکیان در مناظره ها تا آن جا که من دیدم، گفت #برنامه_ای_ندارد و همان برنامه های قبلی را با #کارشناس_ها پیش می برد.حالا تصمیم گرفته ام در این یک هفته خودش و #کارشناس_هایش را بیشتر بشناسم. این ویدیو را پیدا کرده ام. پزشکیان می گوید: "استیضاح وزیران به درد نمی خورد." "در مجلس اصلا حرف نمی زنم." برایم سوال شده: چرا یک نماینده در مجلس نباید از حقوقش که حرف زدن است استفاده نکند؟ اگر قرار است در مجلس حرف نزنی، پس برای چه خواستی نماینده ی مردم یک شهر باشی؟؟ واقعا چرا؟ @electionstories

#دوباره_شروع یک هفته از انتخابات مرحله دوم گذشته. به اعتقاد بعضی ها، این انتخابات، آخرین عمل جراحی ممکن روی جراحات این کشور بود و بعد از آن اما، ما به نقطه ی صفر که نه، به ماقبل صفر برگشته بودیم. هنوز لکه هایی از توده های سرطانی برخی دولت های قبل تر، در دولت قبلی مشاهده می شد که باید می سوختند. و به نظر می رسید که حین شیمی درمانی سخت، یا حین عمل توده برداری، یکهو دستور توقف عمل را بدهند و این تصمیم برای خیلی ها سخت بود. سوالی که شاید روز بعد از اعلام نتایج و روزهای بعدترش در این يک هفته بین آن ۱۴ میلیون نفر، دهان به دهان می چرخید، این بود که بعد از تلاش فراوان برای روشنگری و نتیجه ی انتخابات، آیا هنوز هم باید به افتخار امید و مقاومت و توکل کف می زدیم؟ بله باید می زدیم.این را #سعید_جلیلی بارها به عناوین مختلف گفت. ما نه آن ۱۴ میلیون و نه حتی آن ۳۰ میلیون نفری هستیم که رای دادیم و امید را مزه مزه کردیم. ما همه ی ۸۰ میلیونی هستیم که به روش خودمان، این مملکت را دوست داریم. ما و آن ها یا ما و شمایی وجود ندارد که همه، مردم این آب و خاکیم. حالا وقت آن است که دست روی زانو بگذاريم، بلند شویم و هر چند سخت اما از نو شروع کنیم. نیت هامان را برای خدا خالص کنیم و پرانرژی تر دنبال #جهش_ایران باشیم. کار در این سرزمين بسیار است. فرصت ناراحت شدن نداریم. بین آن همهمه ی بیرون مسجد امام صادق، یک شنبه ی بعد از انتخابات، جمله ی #مهندس_منصوری توی ذهنم می چرخید: کار برای خدا... خستگی نداره. @electionstories