eitaa logo
قصه های یک انتخاب
495 دنبال‌کننده
5 عکس
27 ویدیو
0 فایل
شرح آنچه دیده نمی شود. آدرس اینستاگرام: election.stories
مشاهده در ایتا
دانلود
قرار بود بروم سر وگوش آب بدهم. بروم با چشم خودم ببینم، منی که مدت هاست کانال های خبری را دنبال نمی کنم. و اعتمادم آسیب دیده است. می خواستم بروم خودم از نزدیک ببینم این آدم کیست. دارم از حرف می زنم. شنیده بودم ساعت ۸، ۸:۳۰ جلسه دارد. گفته بودند خودش می آید و می خواهد حرف بزند و خط مشی ها را برای هواداران نهایی کند. آمد و شروع کرد یکی یکی سلام کردن. بین خانم و آقا هم فرق نگذاشت. گرم و صمیمی اما موقر. دروغ چرا، انتظار موقرش را داشتم اما گرم و صمیمی را نه. محل سخنرانی را روی تراس در نظر گرفته بودند. خودش خواست بین جمعیت حرف بزند نه از آن بالا... عجب! لابد همین کارها را می کند که جذابیت ندارد برای آن ها که دنبال باکلاسی اند. تعریف با کلاسی هم که یعنی دکمه سر آستین نقره، کت و شلوارِ برند...، ماشین شاسی بلند سوار شدن و از دور لبخند زدن و بای بای کردن... به نظر می رسد این آدم انگاری مثل آن ها نیست. داشت گاردهای ذهنم را باز می کرد. اما بخش منطقی ذهنم می گفت برای قضاوت زود است. خام نشو! سخنرانی را شروع کرد و گوش هایم را تیز کردم تا ببینم جناب جلیلی حالا قرار است چه آسی رو کند؟! گوش دادم و گوش دادم. حرف ها این ها بود: "جواب تخریب ها را ندهیم و تا جایی که ممکن است روی گفتمان خودمان تمرکز کنیم. به بقیه برسانیم اولویت هایمان چیست و به چه علت این ها اولویت های ماست در آخر برای روح شهیدان صلوات و فاتحه..." تمام شد؟ خب؟ همین؟ بقیه اش چه؟ نقشه ی راهبردی؟ تله ها و ترفندها برای رسوایی رقیبان چه شد؟ تکنیک های حذف رقیب، نماد گذاری و نشانه سازی. شعارهایی که قرار است این مدت سر زبان ها بیندازند کدام هاست؟؟ این اولین بار نبود که به یک ستاد می رفتم. ذهنم چرخید در قفسه های خاک خورده ی شعارهای قدیمی ترها: من سرهنگ نیستم، من حقوقدانم. به فایل های قدیمی تر ذهنم نگاه انداختم. سه سید حسینی: خمینی،خامنه ای، خاتمی... (شاید باورتان نشود اما بعضی ها با چه شعارهایی رای آوردند و در آخر با چه شعارهایی دولت را تحویل دادند...، بگذریم) دستگاه تجزیه و تحلیل ذهنم کارش از همان دم در و بدو ورود شروع شده بود و حالا داشت دور برمی داشت: این مرد مگر چقدر کار کرده، چقدر زیر و بم مسائل کشور را آسیب شناسی کرده که اینطور مطمئن می گوید " روی برنامه ها و ایده هامان تمرکز کنیم؟" چقدر متفاوت... جملاتش را با خودم مرور می کردم: "همان گفتمان ها را به گوش مردم برسانیم و آشناشان کنیم." بعد از سخنرانی باز آمد و با همه خداحافظی کرد. باز هم یکی یکی. باز هم بین خانم و آقا فرق نگذاشت. بعد از رفتنش قرار شد وظیفه ی اول ستادی ها بشود جواب دادن به این دست شبهه ها که در سر من هم بود و هست. آن هم از دل حرف ها و عملکردهای خودِ دکتر نه از جایی دیگر. نه یک کلمه کم. نه یک کلمه زیاد. خانم ها قرار شد بشوند صدای نگاه دکتر به زنان. خانم هایی که یکی شان دکتر بود، یکی شان مترجم، یکی فیلمسازی خوانده بود آن یکی مهندسی مکانیک. تنوع جالبی بود. آن هم برای خانم های ستاد سعید جلیلی. باز هم عجب! تمام شب به فکر گذشت. روز فردایش به علت اندیشی. این مرد چه "بسته گی" از خود نشان داده که جو عمومی این "برچسب" را رویش گذاشته اند؟ بسته گی از اوست یا از ذهن مخالفانش؟ قرار است این چند روز دریابم. @electionstories