بسم الله الرحمن الرحیم
#فیش_شب_چهارم
#فرزندان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
امشب شب مادران شهداست
🔰1⃣ سکینه مهری علیپور، مادر شهید قربانعلی ناظری است. پسرش غواص بود پیکر فرزندش رو ماهیان اروند خوردند، گریه می کرد می گفت دیگه ماهی نمی خورم. به قول ما با ماهیان قهره.
🔰2⃣یکی از مادران شهدای مفقود الاسر و گمنام که اصلا به مهمانی نمی رفت چون فکر می کرد فرزندش بر می گرده. حتی سر سفره هر روز یک بشقاب غذا اضافه میاره ، نکنه فرزندم برسه. انتظار سخته
🔰3⃣فیروزه شجاعی، مادر شهید یوسف داورپناه
🔹 مادر شهید: پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر برگشت
🔹 کوموله ها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند ، گفتند به خمینی توهین کن
یوسف این کار رو نکرد.
به من گفتند توهین کن.
گفتم چنین کاری نمیکنم. گفتند: بچه ات را میکشیم بازهم قبول نکردم.
پسرم رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند.
🔹 گفتندبه خمینی توهین کن بازم توهین نکردم
من رو با جنازه تکه پاره شده پسرم در یک اتاق گذاشتند و در رو قفل کردند ؛
🔹 بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی.
گفتم : من طاقت ندارم خاک روی سر پسرم بریزم گفتند:دستانت را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها میگردانیم
🔹 شروع کردم با دستان خودم قبر درست کردن، با گریه میگفتم: *یا فاطمةالزهرا، یا زینب کبری
انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر قبر پسرم
دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم گوشه ای از چادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر
🔹 فقط خدا خودش شاهد هست که یک خانم چادری بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو
🔹 کنار قبرش نشستم و با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم.. به همین خاطر من مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم
🔹 به راستی مثل کوه پای نظام جمهوری اسلامی و امام خمینی (ره) ایستادند
ما چه قدر پای ارزش هایمان ایستاده ای
🔰4⃣حاجيه خانم فاطمه عباسي ورده (مادر مكرمه شهيدان،شهید احمدجوادنيا، شهید علي جوادنيا، شهید يونس جوادنيا، شهید محمّد جوادنيا)
مادر چهار شهید دفاع مقدس در دیداری حضوری با حضرت امام (ره) عکس فرزندان شهیدش را با خود آورده بود
عکس اول را در آورد: این پسر اولم محسن است
عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن: این پسر دومم محمد است، دوسال با محسن تفاوت سنی داشت.
عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ رفت بگوید این پسر سومم …، سرش را بالا آورد، دید شانه های امام (ره) دارد می لرزد. امام(ره) گریه اش گرفته بود.
فوری عکس ها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت:
چهار تا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم.
✅امشب مهمان زینب کبری باشیم مادر دوشهید کربلا اومد فرزندانش و تقدیم کنه تا اشک امام رو نبینه.
السلام علیک یا زینب بنت امیر المومنین.
دید برادر زاده هاش رفتن.
دلشوره برادر رو داره گفت منم برات سرباز آوردم. قبول کن برادر
ا♦️ا
خلوت شده دور و برت جانم فدایت
ای جان زینب، جان طفلانم فدایت
آه ای سلیمان هدیه ای ناچیز دارم
از هدیه ام حالی غرور انگیز دارم
در پیش مادر سربلندت می کنم من
عون و محمد را پسندت میکنم من
بر قامت این کودکان حق پرستم
با دست های خود لباس رزم بستم
از نیزه ها بر جانشان باکی ندارم
از کینه ی شمر و سنان باکی ندارم
شرط
مواسات من است این جان خواهر
باید به خون غلطند این دو مثل اکبر
حتی تن این ها اگر شد ارباً ارباً
هرگز نخواهی دید اشک خواهرت را
من از همین دم دست از آنها کشیدم
از تو نه اما از پسرها دل بریدم
بر آسمان نیزه ها باید نشینند
بهتر که عصر غارت ما را نبینند
وقتی که دست مادر آنجا بسته باشد
خوب است چشم غیرتی ها بسته باشد.
✅( درستش هم اینه ، پسر اگه ببینه جلو چشماش به مادرش بی حرمتی میکنن ، پیر میشه، امان از دل امام حسن مجتبی ، چی کشیدی آقا جان)
بهتر که جولان سنان ها را نبینند
بر صورت مادر نشان ها را نبینند
آنجا که دست و پای طفلانت بسوزد
آنجا که معجرهای طفلانت بسوزد
بر ناقه های بی حجاب افتاده باشیم
آنجا که در بزم شراب افتاده باشیم
باشد که در خیرات نان آنها نباشند
دروازه ی ساعات را آنجا نباشند
بهتر مرا با چادر پاره نبینند
در کوچه های شام آواره نبینند
تا دور بینم از سرت سنگ بلا را
نذر سپر کردم برایت بچه ها را
تا سنگ ها شان سمت این دو سر بیافتد
شاید سرت از نیزه ها کمتر بیافتد(۱)
انقدر اسرار کرد تا بچه ها رو راهی کرد عجب خواهر وفاداری بعد شهادت بچه ها هیچ مقتلی ننوشته زینب کبری از خیمه بیرون آمده باشه، آخه نمی خواست برادر شرمنده بشه، همه تلاشش و کرد تا برادر زنده بمونه، اما یک دفع زینب دید آسمان تیره و تار شد
اون لحظه که امام زمان فرمودند
والشمر جالس علی صدر، نفس خواهرت گرفت
ناله بزن یا حسین
(۱)شاعر: حسن کردی
🌐
@dorenabhydar