#کتاب_سه_دقیقه_درقیامت
#بخش_اول_از_داستان_بیست_و_پنجم
🌹《دکتر》🌹
دكتر جراحي كه مرا عمل كرد، انسان مؤمن و محترمي بود.
پزشكي بسيار باتقوا.🙃
به گونه اي كه صبح جمعه، ابتدا دعاي ندبه اش را خواند و سپس به سراغ من آمد.
وقتي عمل جراحي تمام شد و ديدم كه برخي از انسان ها را به صورت باطني ميبينم و برخي صداها را ميشنوم، ترسيدم به دكتر نگاه كنم.😨
بالاي سرم ايستاده بود و ميگفت: چشمانت را باز كن. فكر ميكرد كه چشم من هنوز مشكل دارد. اما من وحشت داشتم.😣
با اصرارهاي ايشان، چشمم را باز كردم. خدا را شكر، ظاهر و باطن دكتر، انسان گونه بود.☺️
انگشتان دستش را نشان داد و گفت: اين چندتاست؟ و سؤالات ديگر.
جوابش را دادم و گفتم: چشمان من سالم است. دست شما درد نكنه، اما اجازه دهيد فعال چشمانم را ببندم.😞
دكتر كه خيالش راحت شده بود گفت: هر طور صالح ميداني.🤷♂
چند دقيقه بعد، يك جوان كه در سانحه رانندگي دچار مشكلات شديد شده بود را به اتاق من آوردند و در تخت مجاور بستري كردند تا آماده عمل جراحي شود.
#ادامه_دارد
#کتاب_خواندن
#منتظر_باشید
#انقلابی_ها
🇮🇷 انقلابی ها 🇮🇷
🆔
@enqelabihha