(انتشار این از کتاب که در حال است، بدون لینک کانال و اطلاعات کامل، مجاز نیست!) مدتی بود که خبر ورود یک میهمانِ ناخوانده به آسمان کشور را دریافت کرده بودند؛ یک پهپاد جاسوسی بسیار پیشرفته که از سمت مرزهای غربی کشور وارد آسمان ایران شده و با یک خطای اطلاعاتی، در آذربایجان بر زمین نشسته بود! پرنده، آسیب چندانی ندیده و کاملا سالم بود. آن را به مجموعۀ سازمان جهاد خودکفایی در تهران منتقل کرده بودند، اما کار خاصی روی آن انجام نشده بود جز این که اسمش را گذاشته بودند «پرندۀ ایکس»! حسن دوست داشت این میهمان ناخوانده را زودتر ببیند. ـ این هم میهمان ناخواندۀ ما! ـ این یه پهپاد با تکنولوژی فوق‌العاده پیشرفته‌س که مأموریت شناسایی داره و مدتیه مهمون ماست! ولی هیچ کاری باهاش نکردیم! نه رسانه‌ای شده، نه کار خاصی می‌تونیم باهاش بکنیم، به‌جز یک‌سری کارای مقدماتی! فعلا محرمانه همین‌جا نگهداری می‌شه! حسن، صحبت‌های یکی از متخصصین پهپاد را می‌شنید و با چشمان تیزبینش پهپاد را که حدس می‌زدند اسرائیلی‌ست، برانداز می‌کرد و ایده‌ای در ذهنش جان می‌گرفت! ـ ما حتما می‌تونیم بفهمیم این چیه! باید بشناسیمش تا بعد بسازیمش! این پهپاد او را یاد اولین موشک اسکادی که دیده بود می‌انداخت! همان حیرت، همان شگفتی و شوق به کشف و شناخت و ساخت، دوباره در وجودش زنده شده بود. (نقش سردار حسن طهرانی مقدم فقط محدود به توسعه و تحقیقات و عملیات موشکی نبود!) https://eitaa.com/lashkarekhoban