پاییز عشق ما به زمستان رسیده است
سیلاب اشک دیده به دامان رسیده است
آب از سرم گذشت، ولی تشنهام هنوز
موج سراب بر لب عطشان رسیده است
باید تمام خاطرهها را به خون کشید
حج در منای عشق به قربان رسیده است
آسان نیامدی که بگویم بهسادگی
از کف برفت، چون به کف آسان رسیده است
بیتو به اضطراب دریدن دچار شد
دستم اگر به چاک گریبان رسیده است
فرق است بین کارد که بر استخوان رسید
با دشنۀ فراق که بر جان رسیده است
گفتم بهگریه عشق به پایان نمیرسد
دیدم که مثل عمر به پایان رسیده است
#محمدرضا_ترکی
#غزل
🆔️
@faslefaaseleh