🌿بهش گفتم: پسرم! حالا می موندی، بعد از تمام شدن دانشگاهت می‌رفتی. محمدرضا گفت: مادر! صدای هل من ناصر ینصرنی امام حسین علیه‌السلام رو الان دارم می‌شنوم، بعد شما میگین دو سال دیگه برم؟ شاید اون موقع دیگه محمدرضای الان نبودم... آخرین باری که تماس گرفت، گفت: مادر! دعا کن شهید بشم. گفتم: برا شهید شدن باید اخلاص داشته باشی. محمدرضا گفت: این دفعه واقعا دلم رو خالص کردم و هیچ دلبستگی ندارم... 📚منبع: مجموعه خاطرات مدافعان حرم، ج١، به نقل از مادر شهید