💠 💠 💢بخش 4️⃣ 🌐معیار بداهت مفاهیم از دیدگاه فیلسوفان مسلمان 🔘 دیدگاه ابن سینا 🔺 ابن سینا برآن است که در دایرۀ محسوسات، نخست جزئیات مادی را مشاهده می کنیم و کلیات پس از مشاهدۀ جزئیات محسوس درک می شوند. ابن سینا به تبع ارسطو معتقد است که نزد حس محسوسات شخصیِ جزئی اعرف اند، اما نزد عقل، امور عامّه و کلیات شناخته شده ترند، و منظور وی از اعرف بودن نیز این است که پیش از دیگر مفاهیم دانسته و شناخته می شوند. 🔺آنچه کلی تر است، نزد عقل اعرف است. مطابق این ضابطه، اعم المفاهیم، مانند وجود، شیء و ... شناخته شده ترین مفاهیم اند. از سوی دیگر، کلی تر از اعم‌المفاهیم وجود ندارد تا عقل در شناخت آنها بدان رجوع کند. بنابراین اعم المفاهیم بدیهی اند. 🔘بدیهی بودن مفاهیم بسیط 🔺 شیخ رئیس در مقایسۀ مفاهیم مرکب و بسیط نیز تحلیل مشابهی دارد: نزد حس، مرکب ها اعرف اند و نزد عقل، بسیط ها. هر شیئی که بسیط تر باشد، نزد عقل اعرف و اجلاست. 🔺 معیار بدیهی اولی بودن مفهومی مانند «موجود»، عام و بسیط بودن آن است. برای تعریف حقیقی، به عام، یعنی جنس، و نیز به خاص، یعنی فصل نیاز است؛ اما امر بسیط تعریف حدی حقیقی ندارد؛ زیرا تعریف حدی مختص مرکبات است. همچنین عام ترین مفاهیم، تعریف حدی حقیقی ندارند؛ زیرا جنسی ندارند تا در تعریفشان آورده شود. 🔺 جزء ذاتی اعم المفاهیم اساساً نمی تواند امری خاص باشد؛ زیرا حقیقت اعم المفاهیم، اعم بودن از هر خاصی است. در نتیجه اعم المفاهیم ضرورتاً بسیط اند. بساطت و اعم بودن، موجب اعرف بودن این امور نزد عقل است، و اعرف بودن نزد عقل، ملاک اصلی بداهت این مفاهیم است. 🔘دیدگاه شیخ اشراق 🔺شیخ اشراق دیدگاه های مشائیان را دربارۀ بداهت تصوری رد کرده است. سخن اصلی او این است که بدیهیات اولیه محسوسات (اعم از محسوسات به حس ظاهر و محسوسات به حس باطن ) و مشاهدات قلبی اند. او وجود را بدیهی اولی نمی داند؛ زیرا به باور او، وجود از معقولات ثانیه است که وی آنها را ذهنی محض می شمارد. 🔺وی همۀ امور عامه را امور عقلی محض می داند که پس از محسوسات و مشاهدات در ذهن پدید می آیند. بنابراین او نمی تواند این امور را از بدیهیات اولیه بشمارد. حاصل آنکه معیار بداهت از منظر شیخ اشراق، حس و شهود است. 📚 منبع: کتاب تأملاتی در فلسفه‌ی فلسفه‌ی اسلامی ص 26_32 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac