💠 💠 💢بخش1️⃣2️⃣ 🌐 درهم تنیدگی شهود و عقل 🔺 اولیات و فطریات، دانش همگانی ما را تشکیل می دهند؛ یعنی همۀ انسان ها در داشتن آنها شریک اند. شهود عقلی نیز چنین است. 🔺 اکنون می گوییم میان عقل و شهود در این دانش همگانی، درهم تنیدگی وجود دارد. هنگامی که دریافتی شهودی را به ساحت علم حصولی می آوریم، از باب نمونه، بعد از یافتن حضوری خود، می گوییم «من هستم»، توجیه گر این گزاره چیست؟ پاسخ این است که توجیه کنندۀ آن خود شهود است. اما حتمیت این گزاره _یعنی بتوانیم بگوییم جز این نیست _ با استفاده از اصل عدم تناقض تأمین می شود. 🔺 در اینجا باید گفت شهودْ دانش را تولید، و اصل عدم تناقض آن را تثبیت کرده و بدان حتمیت بخشیده است. اصل عدم تناقض در اینجا دانش زا نیست. 🔺 وقتی یافت شهودی به دانشی حصولی تبدیل شد، چنین نیست که بر اساس پایه های دستگاه علم حصولی، مانند اصل عدم تناقض، اثبات شود. پس سخن از این تبدیل، باز باید گفت توجیه گر آن گزاره، شهود است، نه پایه های علم حصولی مانند اصل عدم تناقض. 🔘 روند حصولی شدن شهود عقلی 🔺 روشن است که محصولی شهود باید در ساحت علم حصولی آورده شود تا در فلسفه به کار آید؛ زیرا فلسفه دانشی حصولی است. 🔺 در ساحت شهود، تصور و تصدیق، که علومی حصولی اند، وجود ندارد؛ اما می توان گفت در متن واقع، اموری در واقعیت وجود دارند که اگر به ساحت حصولی بیایند، می شوند تصور و تصدیق. آن گاه که می دانم «این کاغذ سفید است»، این گونه نیست که در ذهن خود آن را ساخته باشم؛ بلکه در خارج یافته ام که میان کاغذ و سفیدی ارتباط وجود دارد و با هم متحدند؛ سپس در ساحت علم حصولی با استفاده از گزاره، همان را گزارش کرده ام. در متن شهود، ارتباط دو شیء را می یابیم و در موطن حصول، آن را گزارش می کنیم. این گزارش، تصدیق بالفعل است و مبتنی بر تصورات بالفعل؛ اما ریشۀ همۀ اینها در شهود هست که از آن، به تصور و تصدیق بالقوه تعبیر شد. 🔘 روی دادن فهم در دل شهود 🔺 توضیح: هنگامی که عقل شهود می کند، در همان موطن شهود، فهم نیز دارد، که از آن با تعبیر «فهم شهودی» یاد می کنیم. منظور این نیست که پس از شهود در ساخت علم حصولی، فهم حاصل می شود، بلکه فهم شهودی در دل شهود عقلی روی می دهد؛ یعنی همان عقلِ شهودگرِ حاضر در موطن شهود، فهم نیز می کند و حقایقی را درمی یابد. فهم شهودی دایرۀ گسترده ای دارد؛ یعنی افزون بر خودِ مشهود، به لوازم ایجابی و حتی سلبی مشهود نیز می تواند تعلق گیرد. از باب نمونه، تصدیق اصل عدم تناقض، زمینۀ شهودی دارد. با شهود وجود، لازمۀ سلبی آن، و نیز تطارد ذاتی آن دو در همان موطن فهم می شود. 🔺 همین فهم شهودی توجیه گر علوم حصولی ای است که در مراحل بعد از شهود عقلی به دست می آیند؛ یعنی این علوم حاصل می آیند، از آنجا که فهم هایی شهودی پیش تر روی داده اند. 🔺 یکی از کارهای عقل شهودی این است که مفاهیم مُندَمَج در موطن شهود و در فهم شهودی را از یکدیگر ممتاز کند. 🔺 علم حصولیِ فراهم آمده از شهود عقلی، کاملاً مطابق با واقع است. هم واقع، معلوم حضوری است، و هم عملیات عقلیِ تبدیل فهم واقع به علم حصولی در منظر و محضر عقل است. بنابراین علم حصولیِ فراهم آمده یقینی است. 🔺 در خود عمل تصدیق، تطبیق نیز هست؛ زیرا عقل همان چیزی را که در واقع دیده است، با پیوند زدن مفاهیم، گزارش می کند. 🔘 فایده های شهود عقلی برای فلسفه 🔺 1. تصورسازی یکی از فواید شهود، چه حسی چه عقلی، است. 🔺 2. عقل کنش دیگری نیز دارد، و آن، فهم اولیات است. اولیات برپایۀ تصورات ساخته می شوند. صرف تصور اجزای گونه قضایا برای تصدیق آنها کفای است؛ اما تصور اجزا از شهود حاصل می آید. شهود مقدمۀ تصدیق اولیات قرار می گیرد؛ یعنی تصورات لازم برای تصدیق اولیات را فراهم می آورد. 🔺3. استفاده از مقدمات شهودی؛ این تحلیل به طور رسمی در کلام فیلسوفان نیامده است، اما ایشان در عمل از آن استفاده کرده اند. از باب نمونه، تثبیت واقعیت خود و واقعیات بیرون از خود، در آغازگاه فلسفه. 🔺 4. می توان گزاره هایی بدیهی را، که لازم بیّن مشهودات اند، از شهود به دست آورد؛ حال آیا این گزاره ها از دل شهود برگرفته می شوند یا عقل آنها را ده دست می آورد. بنابراین اگر شهود نیز به مثابه پایۀ فلسفه پذیرفته شود، مشابه فطریاتی که از اولیات نتیجه می شوند، گزاره هایی نیز از شهود نتیجه می شوند. می توان از شهود گزاره هایی را به روشنی نتیجه گرفت که لزوماً در خود شهود نبوده اند. 📚 منبع: کتاب تأملاتی در فلسفه‌ی فلسفه‌ی اسلامی ص 129_136 —---— 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac