یه درد دل کوچولو: اون وقت‌ها که تو تلگرام و گپ بودیم تالارمون نزدیک هفتصد هشتصدتا عضو داشت. اکثر بچه‌ها با هم رفیق بودند. پیدام نمی‌شد نگران می‌شدند. با همدیگه شوخی می‌کردیم یه وقت‌هایی کوییز بازی می‌کردیم. امااا وقتی داستان می‌رفت تو کانال یک جمله حرف باطل نمیومد تو تالار همه از دم نقد و تحلیل می‌نوشتند. جوری بود که اسم تالارمون افتاده بود سر زبونا. باقی نویسنده‌ها از اینکه می‌دیدند گروه ما بجای صحبت از لب و دهن و چشم و ابرو، تحلیل‌های قوی می‌نویسه بهمون غبطه می‌خوردند. می‌گفتند چطوری اینقدر خواننده‌هات حرفه‌ای اند؟ می‌گفتم چون قانون‌مدارند. وقتی راهبر گروه بهشون می‌گه چت ممنوع دیگه بحث نمی‌کنند. فقط تحلیل می‌نویسند. از تحلیل شخصیت بگیر تا نثر و قلم. وقتی اومدیم ایتا اولش خیلی سخت بود. هم برا من هم برای ایتایی‌ها چون عادت کرده بودند به داستان‌های دم دستی و حرف‌های دم دستی تا دیدند گروه راهبر داره به مزاق خیلی‌ها خوش نیومد. گفتیم این تالار فقط مختص نقد و تحلیله. به بعضیا بر خورد. بعضی دیگه هم گفتند بلد نیستیم. یادشون دادیم. ماشالله بیشترشون نقد می‌نوشتند در حد المپیک! بعد از یه مدت گفتم خب حالا دیگه راه افتادند. نیازی نیست زیاد امر و نهی‌شون کنیم. خودشون می‌دونند این تالار مختص نقد و تحلیله.. اما... وقتی تالار رو باز می‌کنم حالم بد میشه! دلم می‌گیره از اینکه برای یک پارت باید شش هفت ساعت پای تبلت باشم و موضوع بحث کاربرها بوی عرق و رنگ مو و آب دماغ و خاطره‌های شخصیه! بخدا این داستان‌ها برای تفریح و شوخی نوشته نشده. پشتش هدف داره نقد داره نیاز به بررسی داره. کاش یک کم نه برای من و داستان، برای وقت خودتون ارزش قائل باشید. وقتی این کانال رو برای مطالعه انتخاب کردی قطعا سطحت خیلی بالاست پس یک خواننده‌ی صرف نباش! تو با بقیه فرق داری! به کلمات داستان جور دیگه‌ای نگاه کن! همین!