آه ای کلید جادویی فتح قصرها
بیتو چقدر گریه کنم جمعه عصرها
جمعه برای غربت من روز دیگری است
با من عجیب دغدغه گریهآوری است
جمعه به مهربانی تو فکر میکنم
به عهد باستانی تو فکر میکنم...
... دنیا نشسته بر سر میز مذاکره
کارش کشیده است به بحث و مشاجره
زندان، عذاب، دار، مجازات، انتقام
دنیا زنی است سوخته با صورت جذام
میز جهان پر است، پر از برگ یادداشت
دستور تیرباران، فرمان بازداشت
شب شکل دو مثلث درهم رسیده است
اضلاع ناگزیر جهنم رسیده است
ما اعتنا به این دو مثلث نمیکنیم
ما رحم بر شیوخ مخنث نمیکنیم
ما صلحنامههاتان را دور ریختیم
برگ اقامههاتان را دور ریختیم
ما حمله میبریم به امنیت شما
باطل شده است برگه رسمیت شما
ما صورت شما را عفریت میکشیم
بر پرچم شماها کبریت میکشیم
هرگز نمیکنیم قوانینتان قبول
زیرا که نیست پیش خدا دینتان قبول
ما در تمام عنصرها منتشر شدیم
ما انفجار دنیا را منتظر شدیم
قطع گیاههای یهودی شروع شد
احداث قبرهای عمودی شروع شد
با جرم آنچه رفت به آتش کشیمتان
با بشکههای نفت به آتش کشیمتان
چندی است گرچه جای شما مبل راحتی است
امروز در شقیقه ما بمب ساعتی است
امروز هر درخت چریکی است خشمناک
که گرچه تیر خورده نیفتاده روی خاک
در خاک ما تمام درختان نظامیاند
نارنجک است میوهشان انهدامیاند
ما خواندهایم قصه چوپان و گرگ را
چون رفت بره دیدن ماه بزرگ را
بره اگر خطا بکند خورده میشود
چوپان اگر خیانت، یک گله میرود
غرید گرگ، سوخت شبان، بره سنگ شد
پس ماه پرت شد به ته دره سنگ شد
هان ای شیوخ! دشمن شب نیستید، هان!
یک مشت دلقکید! عرب نیستید، هان!
آن مطلع سپیده به شب رحم میکند
موعود من به قوم عرب رحم میکند
دنیا به فکر کشتن ابنزیادهاست
هر ابر، چفیهای است که بر دوش بادهاست...
موعود من! به رغم تمام مورخان
تاریخ باستانی این قوم را بخوان!
در مصحف بهاری تو گل، مقدس است
چون مرکز بهار تو بیتالمقدس است...
#محمدسعید_میرزایی
#شعر_ضد_صهیونیستی
@ghalamhaye_bidar