eitaa logo
قلم های بیدار
142 دنبال‌کننده
119 عکس
42 ویدیو
2 فایل
کانال شعر قلم های بیدار
مشاهده در ایتا
دانلود
این گونه ها که ماتم دیرین کشیده اند سرخ از شراره های کدامین کشیده اند؟! این کودکان که گشته زمستان نصیبشان قد در بهار خاک فلسطین کشیده اند در دفتر سپیده خطِ خون نوشته اند خط بر سیاه مشق دروغین کشیده اند فرعون های شومِ پیمبر نقاب را از تخت های شب زده پایین کشیده اند با سنگ های خویش، ابابیل های شهر از زیر پای ابرهه ها زین کشیده اند تا این درخت کهنه ی زیتون ثمر دهد دور تمام باغچه پرچین کشیده اند این شاعران کوچک از عشق شعله ور آرایه را به بند مضامین کشیده اند @ghalamhaye_bidar
گرچه آرامیم، گاهی هم هیاهو لازم است ما اگر طوفان شدیم آن وقت هوهو لازم است باد، قایق را نکوباند! نمی راند به پیش تا سلامت بگذریم از موج، پارو لازم است شب به تاریکی فرو رفته است و موسی منتظر در بیابان نور می خواهیم، سوسو لازم است از حِبال انداختن ما را نترسان مدّعی! ما عصا داریم اگر فرعون جادو-لازم است خِیل قالو ربُّنَا اللهیم در آغوش نیل تا عبور از رود یک ثمَّ استقاموا لازم است بت فراوان است و ابراهیم از آن سوی شهر با تبر می آید، از این سو تکاپو لازم است می رسد از راه امّا اینکه سیصد بت شکن در رکابش گام بردارند با او، لازم است پای پیمان ایستادن زخم خوردن نیز هست گیرم از ما بشکند هربار پهلو؛ لازم است شهر، خاک آلودِ اسرائیلیات است ای دریغ تا غبار از قدس برداریم، جارو لازم است کعبه این سو، قدس آنسو راه معراج است و ما بال بگشا رفتن از این سو به آنسو لازم است در میان نقشه ی ما جای اسرائیل نیست طرح آماده است تنها یک قلم مو لازم است @ghalamhaye_bidar
یک اتفاق ساده مرا بیقرار کرد یابد نشست و یک غزل تازه کار کرد در کوچه می گذشتم و پایم به سنگ خورد سنگی که فکر و ذکر دلم را دچار کرد از ذهن من گذشت که با سنگ می‌شود آیا چه کارها که در این روزگار کرد ! با سنگ می شود جلوی سیل را گرفت طغیان رودهای روان را مهار کرد یا سنگ روی سنگ نهاد و اتاق ساخت بی سرپناه ها همه را خانه دار کرد یا می شود که نام کسی را بر آن نوشت با ذکر چند فاتحه، سنگ مزار کرد یا مثل کودکان شد و از روی شیطنت زد شیشه ای شکست و دوید و فرار کرد با سنگ مفت می شود اصلا به لطف بخت گنجشک‌های مفت زیادی شکار کرد یا می‌شود که سنگ کسی را به سینه زد جانب از او گرفت و بدان افتخار کرد یا سنگ روی یخ شد و القصه خویش را در پیش چشم ناکس و کس شرمسار کرد ناگاه بی مقدمه آمد به حرف سنگ اینگونه گفت و سخت مرا بیقرار کرد : تنها به یک جوان فلسطینی‌ام بده با من ببین که می‌شود آنگه چه کار کرد! @ghalamhaye_bidar
-اوباما: انتخاب توله سگ مناسب برای دخترانم، دشوارتر از انتخاب وزیر بازرگانی برای کابینه ی جدید است! گرچه می بیند جنایت های صهیونیسم را گشته فعلاً انتخاب سگ برایش دغدغه او که خیلی دوست دارد دخترش را، می شود صبح قردا تخت خواب سگ برایش دغدغه مطمئناً دخترش هم مثل بابا می شود روز دیگر، ظرف آب سگ برایش دغدغه چونکه سگ محتاج تفریح است لابد می شود با وقاحت توپ و تاب سگ برایش دغدغه چونکه سگ دنبال عیش و نوش هایش می رود می شود روزی شراب سگ برایش دغدغه سگ اگر محتاج کسب دانش و تحصیل شد می شود کیف و کتاب سگ برایش دغدغه چون سگ غربی غذای چرب و چیلی می خورد می شود آری کباب سگ برایش دغدغه توی غزّه سگ منش ها قتل و غارت می کنند گشته ابلیس انتخاب سگ برایش دغدغه می رسد ای غزّه روزی هم زمان سگ کشی می شود رنج و عذاب سگ برایش دغدغه @ghalamhaye_bidar
مسجد یکی, مناره یکی و اذان یکی است قبله یکی, کتاب یکی, آرمان یکی است ما را به گِرد کعبه قراری است مشترک یعنی قرار و مقصد این کاروان یکی است فرموده است «واعتصموا..., لا تفرقوا» راه نجات خواهی اگر، ریسمان یکی است توحید حرف اول دین محمّد است اسلام ناب در همه جای جهان یکی است مکر یهود عامل جنگ و جدایی است پس دشمن مقابلمان بی گمان یکی است سنی و شیعه فرق ندارد برایشان وقت بریدن سرمان تیغشان یکی است سادات, پیش اهل تسنّن گرامی اند اکرام و احترام به این خاندان یکی است دشمن! دسیسه ی تو به جایی نمی رسد تا آن زمان که رهبر بیدارمان یکی است​ @ghalamhaye_bidar
آه‌ ای‌ کلید جادویی‌ فتح‌ قصرها بی‌‌تو چقدر گریه‌ کنم‌ جمعه‌ عصرها جمعه‌ برای‌ غربت‌ من‌ روز دیگری‌ است‌ با من‌ عجیب‌ دغدغه‌‌ گریه‌آوری‌ است‌ جمعه‌ به‌ مهربانی‌ تو فکر می‌کنم‌ به‌ عهد باستانی‌ تو فکر می‌کنم... ... دنیا نشسته‌ بر سر میز مذاکره‌ کارش‌ کشیده‌ است‌ به‌ بحث‌ و مشاجره‌ زندان، عذاب، دار، مجازات، انتقام‌ دنیا زنی‌ است‌ سوخته‌ با صورت‌ جذام‌ میز جهان‌ پر است، پر از برگ‌ یادداشت‌ دستور تیرباران، فرمان‌ بازداشت‌ شب‌ شکل‌ دو مثلث‌ درهم‌ رسیده‌ است‌ اضلاع‌ ناگزیر جهنم‌ رسیده‌ است‌ ما اعتنا به‌ این‌ دو مثلث‌ نمی‌کنیم‌ ما رحم‌ بر شیوخ‌ مخنث‌ نمی‌کنیم‌ ما صلح‌نامه‌هاتان‌ را دور ریختیم‌ برگ‌ اقامه‌هاتان‌ را دور ریختیم‌ ما حمله‌ می‌بریم‌ به‌ امنیت‌ شما باطل‌ شده‌ است‌ برگه‌‌ رسمیت‌ شما ما صورت‌ شما را عفریت‌ می‌کشیم‌ بر پرچم‌ شماها کبریت‌ می‌کشیم‌ هرگز نمی‌کنیم‌ قوانینتان‌ قبول‌ زیرا که‌ نیست‌ پیش‌ خدا دینتان‌ قبول‌ ما در تمام‌ عنصرها منتشر شدیم‌ ما انفجار دنیا را منتظر شدیم‌ قطع‌ گیاه‌های‌ یهودی‌ شروع‌ شد احداث‌ قبرهای‌ عمودی‌ شروع‌ شد با جرم‌ آنچه‌ رفت‌ به‌ آتش‌ کشیمتان‌ با بشکه‌های‌ نفت‌ به‌ آتش‌ کشیمتان‌ چندی‌ است‌ گرچه‌ جای‌ شما مبل‌ راحتی‌ است‌ امروز در شقیقه‌‌ ما بمب‌ ساعتی‌ است‌ امروز هر درخت‌ چریکی‌ است‌ خشمناک‌ که‌ گرچه‌ تیر خورده‌ نیفتاده‌ روی‌ خاک‌ در خاک‌ ما تمام‌ درختان‌ نظامی‌اند نارنجک‌ است‌ میوه‌شان‌ انهدامی‌اند ما خوانده‌ایم‌ قصه‌‌ چوپان‌ و گرگ‌ را چون‌ رفت‌ بره‌ دیدن‌ ماه‌ بزرگ‌ را بره‌ اگر خطا بکند خورده‌ می‌شود چوپان‌ اگر خیانت، یک‌ گله‌ می‌رود غرید گرگ، سوخت‌ شبان، بره‌ سنگ‌ شد پس‌ ماه‌ پرت‌ شد به‌ ته‌ دره‌ سنگ‌ شد هان ‌ای ‌شیوخ! دشمن‌ شب‌ نیستید، هان! یک‌ مشت‌ دلقکید! عرب‌ نیستید، هان! آن‌ مطلع‌ سپیده‌ به‌ شب‌ رحم‌ می‌کند موعود من‌ به‌ قوم‌ عرب‌ رحم‌ می‌کند دنیا به‌ فکر کشتن‌ ابن‌زیادهاست‌ هر ابر، چفیه‌ای ‌است‌ که ‌بر دوش‌ بادهاست... موعود من! به‌ رغم‌ تمام‌ مورخان‌ تاریخ‌ باستانی‌ این‌ قوم‌ را بخوان! در مصحف‌ بهاری‌ تو گل، مقدس‌ است‌ چون‌ مرکز بهار تو بیت‌المقدس‌ است... @ghalamhaye_bidar
به این آتش برس! هیزم مهیا کن! مهیاتر! گلستانیم ما در آتش نمرود زیباتر مهیا کن که ما از آتش شیطان نمی ترسیم که در آغوش آتش می شود ققنوس ماناتر خبر از دود آه ما به دلها می‌رود مادام تو در هر شعله نفرینی‌تری، هرشعله رسواتر تو مثل شعله‌ها با نعره‌ی مستانه‌ات دلخوش و ما را ناله‌ای مانده‌ست از فریاد، گیرا تر دریغا پیرو بودا به کار زنده‌ سوزاندن دریغاتر از این غوغای خاموشی! دریغاتر ! شما را مردگانی هست سر تا پای در آتش شما در زندگانی نیز می سوزید، پیداتر بسوزانیدمان، خورشید محشر نیز در راه است خدا، تنها خدا با ماست با مایی که تنهاتر اغثنی یا غیاث المستغیثین! راه دشوار است اگرچه نیست در رنج سفر از ما شکیباتر @ghalamhaye_bidar
در این بهار می شکفد یکریز بر شاخه‌های تازۀ زیتون، سنگ دیگر نشان صلح نخواهم بود... این است حرف تازۀ زیتون: جنگ! دیری‌ست سهم سینۀ ما تیر است دیری‌ست راهِ رفتنِ ما خار است بیدارماندگانِ شبی تاریم دار است حقّ گردنِ ما، دار است زنجیر باز کرده و می‌آییم با دسته‌های سینه‌زنی از راه ما فوجِ بسملیم که در راهیم ای تیغ‌های سر زده! بسم‌الله! یادش به خیر گفتۀ دریامَرد: کافی‌ست سطل آبی اگر ریزیم... جز آبروی رفته چه خواهد ماند امروز اگرکه سیل نینگیزیم؟ @ghalamhaye_bidar
1 ملت ما را ملتی سرخپوست نپندارید! ما اینجا ماندگاریم... در این خاک که دستبندی از گل با اوست... اینجا سرزمین ماست، از سپیده دم عمر اینجا بوده ایم، اینجا بازی کرده ایم... عاشق شده ایم... و شعر نوشته ایم... ما ریشه داریم در آبراهش چون گیاهان دریا، ریشه داریم در تاریخش، در نان نازکش، در زیتونش، در گندم زردگونش... ریشه داریم در وجدانش، ماندگاریم در آذار و نیسانش، ماندگاریم چون نقش بر فولادش، ماندگاریم در پیامبر والایش، در قرآنش و ده فرمانش... 2 می آییم با چفیه های سپید و سیاه مان، بر پوست تان داغ خونبها می زنیم، از زهدان روزگار می آییم چونان سرریز شدن آب، از خیمه حقارتی که به هوا جویده می شود، □□□ از رنج حسین می آییم... از اندوه فاطمه زهرا... از احد، می آییم، و از بدر... و از غم های کربلا ... می آییم برای تصحیح تاریخ و اشیا و برای پاک کردن حروف از خیابان هایی که نام های عبری دارند! @ghalamhaye_bidar
من خاک پاک مسجدالاقصی، در دامن مام فلسطینم والتین والزیتون که من قدسم، آیینه‌دار طور سینینم من سینه ای چون مخزن الاسرار، از شام معراج نبی دارم قدقامت موجی سراپا شور در چشم بیدار فلسطینم از واق واق توله ی صهیون، دامان من لک بر نمی دارد من تربت آلاله‌های سرخ در الخلیل و دِیر یاسینم هاروت‌ها دستانشان امروز از آستین سحر بیرون است من همچنان بر شاخه ی زیتون از سامری گوساله می بینم بوی خیانت می دهند امروز دستان سرد نابرادرها یعنی ریاض فتنه ها دیگر، هرگز نخواهد داد تسکینم دست طلب بردار تا موسی بار دگر با نیل برگردد دست دعا باشی اجابت را، من با وجودم روح آمینم یک انتفاضه می تواند باز، خون در رگ شوقی بجوشاند والعصر، من نصر الهی را، در عن‌قریب فتح می بینم @ghalamhaye_bidar
وقت است تا برگ سفر، بر باره بندیم دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم بانگ از جرس برخاست وای ِمن خموشم دریادلان راه سفر در پیش دارند پا در رکاب ِ راهوار خویش دارند گاه سفر آمد، نه هنگام درنگ است چاووش می گوید که ما را وقت تنگ است گاه سفر آمد، برادر! گام بردار! چشم از هوس از خورد، از آرام بردار ! گاه سفر آمد برادر! ره دراز است پروا مکن بشتاب! همّت چاره ساز است گاه ِسفر شد، باره بر دامن برانیم تا بوسه گاهِ وادیِ ایمن برانیم وادی نه ایمن، هان مگو، باید سفر کرد از هفت وادی در طلب باید گذر کرد وادی نه ایمن، رهزنان در رهگذارند بیم حرامی نیست، یاران هوشیارند وادی نه ایمن، جاده هموار است ما را امید بر عزم جلودار است ما را وادی پر از فرعونیان و قبطیان است موسی جلودار است و نیل اندر میان است تنگ است ما را خانه، تنگ است ای برادر! بر جای ما بیگانه، ننگ است ای برادر! ننگ است ما را خانه بر دشمن نهادن تاراج و باج و فتنه را گردن نهادن تاراج و باج و فتنه را گردن نهادیم خفتیم، غافل، خانه بر دشمن نهادیم فرمان رسید: این خانه از دشمن بگیرید! تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید! یعنی کلیم، آهنگِ جان سامری کرد ای یاوران! باید ولی را یاوری کرد باید خطر کردن، سفرکردن، رسیدن ننگ است از میدان، رمیدن، آرمیدن گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم حکم جلودار است سر در پیش داریم حکم جلودار است بر هامون بتازید! هامون اگر دریا شود از خون بتازید! جانان من برخیز و آهنگ سفر کن گر تیغ بارد گو ببارد جان سپر کن جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش آنک امام ما علم بگرفته بر دوش تکبیر زن، لبیک گو، بنشین به رهوار مقصد، دیار قدس همپای جلودار ... @ghalamhaye_bidar