eitaa logo
قلم های بیدار
142 دنبال‌کننده
119 عکس
42 ویدیو
2 فایل
کانال شعر قلم های بیدار
مشاهده در ایتا
دانلود
به این آتش برس! هیزم مهیا کن! مهیاتر! گلستانیم ما در آتش نمرود زیباتر مهیا کن که ما از آتش شیطان نمی ترسیم که در آغوش آتش می شود ققنوس ماناتر خبر از دود آه ما به دلها می‌رود مادام تو در هر شعله نفرینی‌تری، هرشعله رسواتر تو مثل شعله‌ها با نعره‌ی مستانه‌ات دلخوش و ما را ناله‌ای مانده‌ست از فریاد، گیرا تر دریغا پیرو بودا به کار زنده‌ سوزاندن دریغاتر از این غوغای خاموشی! دریغاتر ! شما را مردگانی هست سر تا پای در آتش شما در زندگانی نیز می سوزید، پیداتر بسوزانیدمان، خورشید محشر نیز در راه است خدا، تنها خدا با ماست با مایی که تنهاتر اغثنی یا غیاث المستغیثین! راه دشوار است اگرچه نیست در رنج سفر از ما شکیباتر @ghalamhaye_bidar
برای شهید شکوهمند، محسن حججی با الهام از تصویر منتشر شده صلابتی که در نگاه توست... شقاوتی که در نگاه اوست جهنم و بهشت را ببین : نگاه دشمن و نگاه دوست چقدر شمر و ابن ملجم است چقدر هیزم جهنم است نگاه این که بسته دست تو، چقدر بی حیا، بی آبروست نگاه تو به کیست اینچنین، غریب و روشن و شکوهمند نگاه تو نگاه تو نگاه...چه عاشقانه گرم گفتگوست جوانی و هنوز نیستی جوان تر از علیِّ اکبرش سه شعبه ای ست بر دلت هنوز، از آن سه شعبه ای که بر گلوست وجود بی عدم، نگاه توست، کبوتر حرم، نگاه توست نماز صبحدم نگاه توست، نگاه تو همیشه باوضوست نگاه تو چه فاتحانه گفت:نه گاه ماندن و نشستن است نه روزگار غربت حسین، نه تاب حسرت است و آرزوست فقط نه چشم تر بیاورید، برای دوست سر بیاورید چقدر کربلا که پشت سر، چقدر کربلا که پیش روست @ghalamhaye_bidar
همین که طاقتِ ما سر رسید برگشتند رفیق‌های قدیمی شهید برگشتند خدا همان دمِ اول، شهیدشان می‌خواست به هیاتی که خدا آفرید برگشتند اگرچه بر تنِ این سروها جراحاتی‌ست خدا گواه که اینان رشید برگشتند ستاره‌های سحرخیز از هیاهوی شام همه به دامنِ صبحِ سپید برگشتند پیِ خدا به مصافِ یزیدیان رفتند خداشناس‌تر از بایزید برگشتند نگو به دور سفر کرده‌اند؟ دور چرا؟ به اقربُ مِن حَبلِ الورید برگشتند به مادران به صدای بلند مژده دهید چرا شکسته خبر می‌دهید برگشتند کدام عید مبارک‌تر از شهادت بود؟ عزا چرا؟ که سحرگاهِ عید برگشتند خلاصه قافله‌های امیدِ ما رفتند و دشمنان همگی نا‌امید برگشتند @ghalamhaye_bidar
🔸سروده میلاد عرفان پور در واکنش به نسل کشی مسلمانان در به این آتش برس! هیزم مهیا کن! مهیاتر! گلستانیم ما در آتش نمرود، زیباتر مهیا کن که ما از آتش شیطان نمی ترسیم که در آغوش آتش می شود ققنوس ماناتر خبر، از دود آه ما به دلها می رود مادام تو با هرشعله نفرینی تری هر شعله رسواتر تو مثل شعله ها با نعره مستانه ات دلخوش و ما را ناله ای مانده ست از فریاد، گیراتر دریغا پیرو بودا به کار زنده سوزاندن دریغاتر از این غوغای خاموشی! دریغاتر ! شما را مردگانی هست - سر تا پای در آتش- شما در زندگانی نیز می سوزید، پیداتر بسوزانیدمان ،خورشید محشر نیز در راه است خدا، تنها خدا با ماست با مایی که تنهاتر اغثنا یا غیاث المستغیثین! راه دشوار است اگرچه نیست در رنج سفر، از ما شکیباتر @ghalamhaye_bidar
🔸شعرخوانی و گفتگوی ادبی در برنامه‌ی رادیو اصفهان 🔹امشب ساعت 20 بازپخش: فردا جمعه ساعت 10 صبح با حضور با موضوع @ghalamhaye_bidar
شد به آهنگ عجیبی خاك ما زیر و زبر خانه ها لرزید و لرزیدند دل ها بیشتر آن تكان ناگهانی تا همیشه خواب كرد كودكان خفته در گهواره را بار دگر دست های كوچكی از خاك بیرون مانده است دست هایی بر سراست و دست هایی بركمر كودكان خانه را جز مرگ، همبازی نماند باز، بازی می كند داغ عزیزان با جگر لحظه لحظه شوق پرواز از زمین تكثیر شد بسكه هرسو ریخت، باقی مانده های بال و پر داغ های باغ سنگین است اما نو به نو از دل این خاك می روید درختی تازه تر یك به یك دیوار ها افتاد تا هجرت كنیم از شبِ این چار دیواری به آغوش سحر @ghalamhaye_bidar
تک بیت هایی برای : صد و هفتاد و پنج ماهی سرخ از کجای فرات آمده‌اند در کدامین غروب آدینه با دعای سمات آمده‌اند جای تعجب نیست اینکه تشنه جان دادید سیراب جام ساقی لب‌تشنگان هستید غوّاص،کسی اینهمه لب تشنه ندیده ست افتاده سر و کار سپاهت به اباالفضل دست هایت بسته شد , اما نمی بیند کسی دست های غیرت میهن پرستت بسته شد دست من را بگیر ای غواص! جانِ دریادلان به قربانت! مادری با دلی که دریایی است میرود در مسیر استقبال کاروانی رسیده که در آن صد و هفتاد و پنج غواص است دیروز گل محمدی را بردند امروز برایمان گلاب آوردند جز من که راه عشق به تسلیم می روم با دست بسته هیچ شناگر شنا نکرد به گوش موج ها خواندند غواصان شب حمله: کجا دانند حال ما سبک باران ساحل ها باز هم در کربلایی دیگر از جنس جنون بازماند از آب، دست بسته ی عباسها می‌شود با دست بسته قفل‌ها را باز کرد دست‌های پاک می‌خواهد که آنها داشتند آغوش برای اشتیاقم وا کن ای آب! چه تابوت قشنگی هستی مرا مبین که چنین آب رفته لبخندم هنوز غرقه امواج سرد اروندم پرواز شدند و پرگشودند به عرش هرچند که دست بسته بودند آنها کمی آنطرف تر از اروند با دستانی بسته پیدایش می کنند بالباسهایی زیبا که فردا مُد می شود شهر را غواص ها پر می کنند من از دریا میام با دست خالی یکی از خاک ، ماهی در میاره @ghalamhaye_bidar
🔹استقبال شاعرانه از برف نو ... پر از پیغامهای تازه ام لبریز از حرفم که آواز خوشی مانند برف زیر پا دارم پی آتش‌، نَفَسم سوخت‌، ولی شب تازه‌ است‌ گفت راوی: «شب برف است که بی‌اندازه ‌است‌» گفت راوی: «شب برف است‌، شب خنجر نیز ردّ پا گم شده در برفِ گران‌، رهبر نیز برف‌، تنها نه‌، که با صخره و سنگ افتاده ‌است‌ و زمین چشمه نزاده ‌است که طوفان زاده ‌است‌ برفباد است که می‌بارد و کج می‌بارد آسمان خشمی است‌، از دندۀ لج می‌بارد هفت وادی خطر اینجاست‌، سفر سنگین است‌ ردّ پا گم شده در برف‌، روایت این است‌» هو هو زنان بیا نفست حق! پیر سپید جامه رقصان! ای برف... ای شگرف! آن کثرت همیشگی شیء و رنگ را یک باره از بسیط زمین پاک کرده ای کولاک کرده ای! از نو شده میهمان ما سرزده برف لبخند زده به مردم دهکده ، برف بیرون بزن از خانه، کمی کودک باش برف آمده برف آمده برف آمده برف... ای دیدن تو: طلوع دلتنگی ها خندیدن تو: صبح هماهنگی ها ای برف ببار بر سراپای وجود دلخسته ام از هزار و یک رنگی ها من درختم ؛ زلفکانم شاخسارانش رازها چون مرغ های جنگلی در لابلای گیسوانم لانه ها دارند صبح تا شب نغمه می خوانند: در بهاران نغمه های دلبری وندر زمستان نغمه ی حسرت . . . . پس ببار ای برف روی شاخسار گیسوان من دلبری گر نغمه ای زیباست حسرت از آن نیز زیباتر در نگاه شاعران اندوه بهمن ماه از سرور نوبهاران روح افزاتر شمردم دانه دانه برف های آن زمستان را که بشماریم روزی غنچه هایت در بهاران را کسی که عاشق خاک تو باشد خوب می داند که دنیا می شناسد با خلیج فارس ایران را با چکمه و چتر، برف را بوسیدی بازی کردی، جیغ زدی، خندیدی خوب است، دمت گرم، ولی از سرما آن گنجشک یخ‌زده را هم دیدی؟ @ghalamhaye_bidar
"عهد محکم" آزموده طاقت ما را غمی دیگر خون ما، امضای عهد محکمی دیگر شاهنامه آخرش خوب است و می آید از پی هر رستم ما رستمی دیگر در نگاه ما که از رفتن نمی مانیم جاده زیباتر شد از پیچ و خمی دیگر عالمی بر ما هجوم آرند اگر، غم نیست ما که یاری می‌شویم از عالمی دیگر صبح نزدیک است، نزدیک است، نزدیک است شستشو کن چشم را با شبنمی دیگر صبح نزدیک است محکم تر قدم بردار می رسیم ای همسفر، تنها کمی دیگر... @erfanpoor @ghalamhaye_bidar
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمان خیبر و بدر است، ما را کار بسیار است فدایی در رکاب حیدر کرار بسیار است اگرچه قوم شب، تا صبح گیج خواب تردیدند ولی در سایه ی خورشید ما بیدار، بسیار است به خون خواهی عاشورا ندای یالثاراتیم بگو این خون نمی خوابد بگو مختار بسیار است... * * * * حاج قاسم رفت اما داستانی مانده است حاج قاسم رفت و راه بی کرانی مانده است در تنور سینه‌ها آتش فشانی مانده است مکتبش را دوستان و دشمنانی مانده است حاج قاسم رفت اما امتحانی مانده است تازگی‌ها هرطرف رو می کنی روز خداست مالک اشتر زمین افتادنش هم ماجراست حاج قاسم راز و رمز فتح خرّمشهرهاست با علی همراه شو، میزان علیّ مرتضی ست غیرت صفینیان را نهروانی مانده است... * * * * دلِ شیران، به تو بخشید، خداوندِ تو، ای مرد! کم در این عصر، جهان دید، همانندِ تو، ای مرد! بی‌سبب نیست، عَلَم دست تو دادند، علمدار! بی‌سبب نیست، شدی مالکِ این معرکه، سردار! تو سلیمانی؛ از انگشتری‌ات، دیو هراسان قاسمی؛ نذر حسین است تو را، دست و سر و جان... @ghalamhaye_bidar