eitaa logo
قلم های بیدار
142 دنبال‌کننده
119 عکس
42 ویدیو
2 فایل
کانال شعر قلم های بیدار
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹استقبال شاعرانه از برف نو ... پر از پیغامهای تازه ام لبریز از حرفم که آواز خوشی مانند برف زیر پا دارم پی آتش‌، نَفَسم سوخت‌، ولی شب تازه‌ است‌ گفت راوی: «شب برف است که بی‌اندازه ‌است‌» گفت راوی: «شب برف است‌، شب خنجر نیز ردّ پا گم شده در برفِ گران‌، رهبر نیز برف‌، تنها نه‌، که با صخره و سنگ افتاده ‌است‌ و زمین چشمه نزاده ‌است که طوفان زاده ‌است‌ برفباد است که می‌بارد و کج می‌بارد آسمان خشمی است‌، از دندۀ لج می‌بارد هفت وادی خطر اینجاست‌، سفر سنگین است‌ ردّ پا گم شده در برف‌، روایت این است‌» هو هو زنان بیا نفست حق! پیر سپید جامه رقصان! ای برف... ای شگرف! آن کثرت همیشگی شیء و رنگ را یک باره از بسیط زمین پاک کرده ای کولاک کرده ای! از نو شده میهمان ما سرزده برف لبخند زده به مردم دهکده ، برف بیرون بزن از خانه، کمی کودک باش برف آمده برف آمده برف آمده برف... ای دیدن تو: طلوع دلتنگی ها خندیدن تو: صبح هماهنگی ها ای برف ببار بر سراپای وجود دلخسته ام از هزار و یک رنگی ها من درختم ؛ زلفکانم شاخسارانش رازها چون مرغ های جنگلی در لابلای گیسوانم لانه ها دارند صبح تا شب نغمه می خوانند: در بهاران نغمه های دلبری وندر زمستان نغمه ی حسرت . . . . پس ببار ای برف روی شاخسار گیسوان من دلبری گر نغمه ای زیباست حسرت از آن نیز زیباتر در نگاه شاعران اندوه بهمن ماه از سرور نوبهاران روح افزاتر شمردم دانه دانه برف های آن زمستان را که بشماریم روزی غنچه هایت در بهاران را کسی که عاشق خاک تو باشد خوب می داند که دنیا می شناسد با خلیج فارس ایران را با چکمه و چتر، برف را بوسیدی بازی کردی، جیغ زدی، خندیدی خوب است، دمت گرم، ولی از سرما آن گنجشک یخ‌زده را هم دیدی؟ @ghalamhaye_bidar
👆👆👆 بند نهم اگر چه در غم روی تو نیستم تنها چنان که خواسته بودی گریستم تنها تو در کنار منی هر نفس، خدا اینجاست نه، صادقانه بگویم که نیستم تنها گرفته دست مرا هر زمان به مرحمتی هر آن زمان که به یادت گریستم تنها تو خواستی که نبیند غم مرا دشمن تو خواستی که چو زینب بایستم تنها تو خواستی که ببینی که من سر افرازم که یاد اوست همه هست و نیستم تنها بخوان دوباره بخوان روضه خوان، هلاک شدم به یاد حضرت ارباب زیستم تنها شکسته پا و زمینگیر و خسته‌ام مادر محرم است ببین دلشکسته‌ام مادر بند دهم صدای نوحه مرا برد تا کجا آن شب صدای نوحه و بال فرشته ها آن شب صدای نوحه و عطر شهید و دیدن تو مرا رساند به دیدار کربلا آن شب نگاه کردی و گفتی چرا شکسته دلت گرفت دست تو دلتنگی مرا آن شب نه درد ماند به پایم نه غم میان دلم گرفتم از نفس آشنا شفا آن شب على اکبر من از زیارت ارباب رساند هدیه سبزی به مبتلا آن شب نشان ماست همان شال سبز کرب و بلا که عطر دوست مرا برد تا خدا آن شب "منم که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز" بند یازدهم نگاه کردی و گفتی دگر نیازی نیست به این همه خطر و دردسر نیازی نیست به دردهای پیاپی به زخمهای عمیق به این همه غم و اشک و ضرر نیازی نیست نیاز نیست ببندی دوباره پایت را به نسخه‌های همه بی اثر، نیازی نیست زیارت تو قبول است و سعی تو مشکور به راه دور و به رنج سفر نیازی نیست همین دو بال پریشان برای تو کافی ست بپر پرنده‌ی زخمی، به پر نیازی نیست به شال سبز حسینی رسیده است شفا به قرص و مرهم و دارو دگر نیازی نیست نماند درد و غمی تا رسید نام حسین دوباره روضه بخوان دل به احترام حسین بند دوازدهم بگو ستاره نتابد، پرنده پر نزند که عاشقانگی‌اش را، کسی نظر نزند صدای شیهه‌ی اسبان بی سوار، ای کاش نمک به قلب پر از زخم، بیشتر نزند به پیشواز شهیدان فرشته‌ای آمد به گاهواره‌ی اصغر، بگو که سر نزند عموی تشنگی آمد، سپر بیاور عشق که خصم بر تن صد پاره‌اش دگر نزند اگر چه خیمه‌ی زینب، سراچه‌ی درد است بگو که لشکر غم بیش از این به در نزند سکوت دشت پس از سور و شادی دشمن چگونه شعله‌ی حسرت به هر جگر نزند در آتش غمش اسپند دود کرده دلم که عاشقانگی‌اش را کسی نظر نزند به لطف عشق حسین و به اقتدای ولی گشوده شد گره بسته‌ام به نام علی @ghalamhaye_bidar