رهایم چون پرستویی که از کنج قفس رسته‌ست پرستویی که از آزاد بودن بیشتر خسته‌ست پر از دلشوره عشقم، ولی در ظاهر آرامم چو مردابی که از دنيا به عکس ماه دل بسته‌ست به حدی دوستش دارم که می‌میرم اگر روزی بفهمم دل بریده‌ست از من و با غير پيوسته‌ست چه جای غم اگر از طعنه‌هایت قلب من رنجید؟ ِ سفالِ سختِ جان دل ترک خورده‌ست، نشکسته‌ست اگر از من بپرسی هيچ تضمينی به دنيا نيست که اين بدعهد با ما هرچه پیمان بسته بگسسته‌ست @golchine_sher