هدایت شده از «کمــی کــافــر...»
هــــوای دلـــم بــــــاز بارانی است چه می گویم؟ آواز بارانی است گلویم پــر از بغض نشکفته بود گمانم کسی «یا رضا» گفته بود کسی «یا رضا» گفت و باران گرفت به یـــاد شهـــیدان دلی جــــان گرفت شکفتن ســرانجــام آلاله‌هاست و خون‌دامنی عادت لاله‌هاست هوای شهادت به سر داشت او ز راز دلـــش پـــرده بــــرداشت او دل امتـــــی بنـــــدِ زنجیـــــر اوست «علی‌بن موسی» بغل‌گیر اوست شهادت نه پایان، که آغاز ماست شهادت شـــروع پـــر از راز ماست شروعی پر از شور دارد شهید دلــی غــرق در نـور دارد شهید چه نـــوری؟ ز انــــوار وجــه اله «گواهی بخواهید اینک گواه» * از زیر آوار غم و غصه تنها توانستم قبل از ظهر همین چند بیت را بنویسم و به یکی از دوستان مداح برسانم. این‌جا هم به اشتراک می‌گذارم شاید به کار دیگری هم بیاید. امیدوارم حضرت رضا(علیه‌السلام) این بضاعت قلیل را در قبال خادمش از من بپذیرد. 🔴@yahyaei_m