گنج علم و معرفت گلبرگ روی صادق آل پیمبر پژمرده شد با زهر منصور ستمگر صد آه و فریاد زین ظلم و بیداد شد زین مصیبت در فغان زهرای اطهر ختم النبیین نوحه گر با دیده ی تر صد آه و فریاد زین ظلم و بیداد عباسیان پیمان پیغمبر شکستند از کشتی بحر ولا لنگر شکستند از گنج علم و معرفت گوهر شکستند گلزار دین را از جفا کردند پَرپَر در آتش بُغض و حسد، گلزار دین سوخت شمع هدایت ناشرِ، دین مبین سوخت باب عُلوم اولین و آخرین سوخت جان جهان شد زین غم عُظمی مُکَدَّر منصور، وجه الله را آیینه بشکست دُریّ گران از کینه ی، دیرینه بشکست یا باز ام الاولیا را سینه بشکست کین سان فتاده لرزه بر، هستی سراسر منصورِ ظالم، مظهر جهل و شقاوت خصم خدا بیگانه از، رحم و مُرُوَّت بس کینه در دل داشت از، نورِ ولایت مسموم بنمود از جفا، فرزند حیدر از کین، امام عصر خود، را کرد مسموم کوشید بهر قتلِ آن، مولای مظلوم از فیض حکمت، شیعیان، را ساخت محروم بر قلب مشتاقانِ حق، افکند آذر والا امامی کز فضیلت بی قرین بود مصباحِ نورِ فیضِ رَبُّ العالمین بود بنیان گذار مذهب و، مولای دین بود مسموم شد با زهر آن، شومِ ستمگر منصور بی رحم این چنین، ظلم و جفا کرد خون در دل زهرا و ختم الانبیا کرد از بهر دنیا اینچنین، جرم و خطا کرد بنهاد داغی بر دلِ، موسی بن جعفر دیوِ شقاوت بر سلیمان، چیره گردید چشم فَلَک بر این عداوت، خیره گردید عالم زِ دود و آه و ماتم، تیره گردید پنهان به زیر خاک شد، مِهرِ مُنَوَّر این عزا بر مُلکِ و دین، باران غم زد هفت آسمان فریاد از این، ظلم و ستم زد بر سر مُعَلِّمی زِ غم، دست الم زد خون دلش از دیده جاری شد به دفتر @habibollahmoallemi