شام غریبان رضا امشب رسد از هر کَران، بر گوش جان بانگ عزا این شام محنت زا بُوَد، شام غریبان رضا امشب که هست از هر شبی، تیره تر و غمناک تر مدفون به خاک طوس شُد، مولا علی موسی الرضا مأمون ظالم خواست چون، خاموش سازد نور را در اوج بی رحمی به زهر، آلوده کرد انگور را بهر بقای خود نمود، آن خدعه ی مشهور را با زهر کین مسموم بنمود آن ولی رهنما با خوردن انگور زهرآگین، رضا مسموم شد زهر هلاهل کارگر، بر قلب آن مظلوم شد آثار مسمومیت از، رخساره اش معلوم شد شد منقلب احوال آن، خورشید اقلیم هدا ظلمی که از عباسیان، بر آل ییغمبر رسید بیداد آن بَد سیرتان، تا نقطه ی آخر رسید بر پیکر دین مبین، خنجر زِ پشت سر رسید در هیچ دوران ظالمی، بر کس نکرد اینسان جفا داغی که مأمون ستمگر بر دل زهرا نهاد از التهابش لرزه بر، دنیا و مافیها نهاد گلزار دین را داد آن، بیدادگر از کین به باد زد مستقیماً دست بر، قتل عزیز مصطفی قلب رضا از کینه ی، فرزند هارون گشت خون فرمود انا لله و، انا الیه راجعون از مجلس میشوم آن، بیدادگر آمد برون شد جانب خانه روان، بر سر کشیده بود عبا با حال جانسوزی رضا، وارد به صحن خانه شد دیدَش اباصلت این چنین، از خویشتن بیگانه شد بر گِردِ شمع عارضِ، آن رهنما پروانه شد دست مصیبت زد به سر، با ناله ی واغربتا آن رهبر دنیا و دین، گفتا به خادم این چنین برچین فراش حُجرِه را، تا لحظه های آخرین مانند جَدِّ خود حسین، جان بِسپُرم روی زمین هنگام جان دادن کنم، یاد از شهید کربلا دُرِّ ثَمینِ علم و دین، فرزند ختم المرسلین غلطان روی خاک زمین، در مُلکِ غربت بی معین بر غربت و مظلومیش، جِنّ و مَلَک اندوهگین گر خون ببارد زآسمان، در این عزا باشد روا ای نور حَیِّ دادگر، وی زاده ی خیرالبشر ای قبله ی اهل نَظَر، وی عاشقان را تاج سر ای گنج عرفان را گهر، وز هر گهر ارزنده تر ای معدن جود و سخا، وی دردمندان را دوا گِردِ حریمت عاشقان، پروانه آسا سوختند در بارگاه قدسیت، عَرضِ نیاز آموختند با عرض حاجت آمده، فیض و ثواب اندوختند بر درگَهِ احسان تو، صدها مُعَلِّم چون گدا @habibollahmoallemi