گریه ی ملائکه زهرا دلش، چو داغ فراق پدر شکست از سوز ناله اش، دل جن و بشر شکست از بس که گریه کرد، ملائک گریستند در عرش، جبرئیل امین را کمر شکست اهل مدینه در تَعَب، از حُزن فاطمه آرامش شبانه به آه سحر شکست با آن همه، سفارش پیغمبر خدا قلبش زِ جور مردم بیدادگر شکست بی رحمی و جهالت و طوفان حادثه همدست گشت و آن شَجَرِ پُر ثَمَر شکست زهرا مگر نبود جگر گوشه ی رسول پس از چه سنگ ظلم و عناد آن گُهر شکست بس درد و رنج دید در آن عمر کوتَهَش کان برتر از ملائکه را بال و پر شکست افتاد شور و غلغله در عرش کبریا آن دم که سینه اش اثر ضرب در شکست بر استخوان سینه چو گل میخ در رسید بحر عِفاف را صَدَفِ بارور شکست هم پهلوی حبیبه ی یزدان شکسته شد هم محسنش شهید، وِرا دست و سر شکست طفلان کنار بستر زهرا به سر زنان اما دل حسین زِ همه بیشتر شکست بربند لب زِ مرثیه دیگر معلمی قلب سُخَنوَرانِ زمان زین اثر شکست @habibollahmoallemi