مدینه بی فروغ نور مانده امشب عزیزان علی مادر ندارند آسایشی اولاد پیغمبر ندارند انسیه ی حورا به زیر خاک خفته جز خاک قبر فاطمه بستر ندارند امشب همه کون و مکان را غم گرفته ارض و سما را هاله ی ماتم گرفته زین غم دل پیغمبر خاتم گرفته آرامشی سُکُان بحر و بَر ندارند فقدان زهرا عالمین را تار کرده آفاق و موجودات را خونبار کرده مولای دین را بی کس و بی یار کرده آل علی جز دیدگان تر ندارند وجه خدا در خاک ره مستور مانده دیگر مدینه بی فروغ و نور مانده عالم به زیر ابر غم محصور مانده احباب زهرا یار غم پرور ندارند امشب چراغ بیت مولا مانده خاموش حجره زِ تسبیحات زهرا مانده خاموش سوز و گداز نیمه شبها مانده خاموش دیگر یتیمان دیده بر بستر ندارند امشب یتیمان علی با قلب خسته محزون کنار حجره ی مادر نشسته زانوی غم بگرفته در بر دل شکسته جز قلب کوچک عود بر مِجمَر ندارند اشک عزا از دیدگان افلاک ریزند عترت زِ غم بر سینه و سر خاک ریزند خونِ جگر بر چهره ی غمناک ریزند پروانه های عشق بال و پَر ندارند آلاله ی هستی خزان شد در بهاران خاموش شد نور دل شب زنده داران خون از فَلَک می بارد امشب جای باران آل علی آرامِ جان در بر ندارند حوران از این غم گیسوان خویش کندند تا بهر زهرا محمل ماتم ببندند پیغمبران عمامه ها از سر فکندند افلاکیان این ماجرا باور ندارند امشب بود صاحب زمان مهدی عزادار از غُصه فرزندان زهرا دیده خونبار معلمی با ذاکران خونین دل و زار جز اشک ماتم هدیه ی دیگر ندارند @habibollahmoallemi