اشک عزا بر مزار زهرا بگذار زینب، جان بابا، خون بِگِریَم با سوز دل، بر قبر زهرا، خون بِگِریَم بر بضعه ی مظلومه ی ختم النبیین بر غُربَتِ اُمِّ ابیها خون بِگِریَم بگذار بر خاک مزارش سر گُذارم هی برکشم از سینه آوا خون بِگِریَم بگذار تا بر پاره ی قلب پیمبر اشک عزا ریزم چو دریا خون بِگِریَم بگذار تا با یاد آن پهلو شکسته بر بی وفایی های دنیا خون بِگِریَم سازم مجسم روی سیلی خورده اش را بر آن گل خوشبوی زیبا خون بِگِریَم بگذار تا بر قبر بی شمع و چراغش با ساکنان آسمانها خون بِگِریَم بر همدم و بر مونس تنهایی خویش افسرده دل تنهای تنها خون بِگِریَم گِردِ مزارش در شب شام غریبان چون شمع سوزان اُفتَم از پا خون بِگِریَم همناله گردم با همه اهل سماوات با حاملان عرش اعلا خون بگریم بر فاطمه آن بانوی راحت ندیده بر آیه ی تطهیر و طاها خون بِگِریَم با مصطفی و با خدیجه مادر او با مریم و حوا و سارا خون بِگِریَم با جمله ی پیغمبران از بَدوِ خلقت با آدم و موسی و عیسی خون بِگِریَم با مُمکِنات و دستگاه آفرینش از داغ آن بانوی والا خون بِگِریَم جز ذات حق کس آگه از حال علی نیست بگذار تا با خون دلها خون بِگِریَم زهرا که زخم سینه پنهان از علی داشت باید به این الگوی تقوا خون بِگِریَم مُزدِ رسالت آه شد آزار عترت از کینه ی دیرین اعدا خون بِگِریَم دور از بَرِ نامحرمان در این دل شب جان علی تا هست برجا خون بِگِریَم باشد سزا کز دیده ریزم خون به دفتر بر سینه ی مجروح زهرا خون بِگِریَم معلمی بر جده ی سادات باید زین ماتم و اندوه عظمی خون بِگِریَم @habibollahmoallemi