تفسیر عشق من آمدم در کربلا جان هدیه ی جانان کنم تا در منای عاشقان مردان دین قربان کنم همراه خود بهر فدا پیر و جوان آورده ام بهر شهادت کودک شیرین زبان آورده ام بهر اسارت خواهران مهربان آورده ام تا عشق را تفسیر با خون فداکاران کنم من خیمه گاه عشق را از مرکز وحی خدا آورده ام برپا کنم در سرزمین نینوا تا در بَرِ ظلم و ستم فرمان حق آرم بجا کاخ ستم را بر سر مستکبران ویران کنم گر قطع گردد از بدن دست امیر لشکرم افتد اگر در خاک و خون جسم علی اکبرم گردد اگر از تن جدا در ظهر عاشورا سرم هیهات اگر سازش دمی با دشمن قرآن کنم سازند اگر این کوفیان اعوان و انصارم شهید یا در بَرَم غَلطَد به خون جسم علمدار رشید گر رأس خونینم رَوَد در مجلس شوم یزید با آن سر دور از بدن آیات حق عنوان کنم دستم اگر بُرَّد زِ تن بعد از شهادت ساربان گر جانب کوفه برند اهل و عیالم را خسان همراهشان سرهای ما بر نوک نیزه خون چکان با خطبه های زینب خود کوفه را لرزان کنم سوداگر عشق خدا سرباز کوی دلبرم این کاروان را جانب مقصود و مقصد می برم ثاراللهم وجه اللهم پور شجاع حیدرم با رزم خود در کربلا آفاق را حیران کنم بر ذات حق دل بسته ام، سِیرِ الی الله بایدم سَروِ گلستان علی آرام جان احمدم بگذشتم از جان پشت پا بر عالم دنیا زدم تا با قیامم مُضمَحِل آل ابوسفیان کنم با دوست پیمان بسته ام مستانه در روز الست خود پرچم آزادگی از ابتدا دارم به دست در مذهب و در مکتب و قاموس من نَبوَد شکست پویم طریق انبیا روشن ره انسان کنم گر با نثار خون من برپا شود دین خدا باشید بهر کُشتَنَم آماده ای شمشیرها بهر شهادت آمدم سوی دیار کربلا تا بر سر نیزه تلاوت آیه ی قرآن کنم من شیر عشق از پنجه ی ختم رُسُل نوشیده ام بهر بقای دین حق با جان و دل کوشیده ام با این هدف پیراهن عزت به تن پوشیده ام تا پرچم خونین بپا در صحنه ی دوران کنم هر کس نماید پیروی از مَشی و از گفتار من در هر مکان و هر زمان باشد مُعین و یار من نامش بماند جاودان در دفتر طومار من صد چون مُعَلِّم در دیار عشق سرگردان کنم @habibollahmoallemi