آخرین وداع تا زنده هستم زینبا از خیمه گه بیرون میا مظلومه خواهر(2) بشنو وصایای مرا ای قهرمان کربلا مظلومه خواهر(2) از کودکی ای مهربان، خواهر تو بودی یار من همراه من کردی سَفَر، ای مَحرَمِ اسرار من اکنون عزیزم گوش دِه، بر آخرین گفتار من بعد از حسین خواهر شَوی، تنها در این دشت بلا خواهر بدان من از ازل، جام بلا نوشیده ام بهر بقای دین حق، با جان و دل کوشیده ام غیر از خدا چشم از جمیع ماسوی پوشیده ام در این منا قربان شَوَم، تا دین حق یابد بقا تا لحظه ی دیگر به میدان شهادت می روم از بهر روشن کردنِ، راه حقیقت می روم غلطان به خون سوی خدا، تا اوج عِزَّت می روم وقت وداع آخر است ای نور چشم مصطفی اهل حَرَم را می سپارم بر تو ای بانوی دین بنما نگهداری از این، دلخستگانِ بی مُعین چون گُل پرستاری کن از سجاد زین العابدین زیرا بُوَد بعد از حسین، بر حق ولی و رهنما مگذار تا این دختران، با کودکان خونجگر گردند در این سرزمین، از جور اعدا دربدر بنما حمایت از همه، ای خواهر والا گُهَر ای سرپرست کاروان، باشد نگهدارت خدا خواهر اگر دیدی سَرَم، از تن جدا شد صبر کن یا پیکرم صد پاره از، تیغ جفا شد صبر کن جِسمَم اگر غلطان به خون، در کربلا شد صبر کن در پیش چشم دشمنان، از گریه خودداری نما دیدی اگر در زیر خنجر، حنجرم را صبر کن گر بر فراز نیزه ها، دیدی سَرَم را صبر کن خواهر اگر سیلی کسی، زد دخترم را صبر کن کن استقامت در بَرِ، این قوم بی شرم و حیا بهر وداع آخرین، کُن اهل بیتم را خبر تا یک به یک را در دَمِ، آخر بگیرم من به بر بر چهره ی گل غنچه ها، ریزم گُلاب از چشم تر زیرا نبینندم دیگر، جز بر فراز نیزه ها زینب برو پیراهنی، کهنه بیاور نزد من تا پوشم آن پیراهنِ، فرسوده زیر پیرهن بعد از شهادت باشد آن، جامه مرا جای کفن عُریان نماند پیکرم، در سرزمین کربلا خواهر در این صحرا حسین، امروز می گردد شهید بر خیمه هایم آتش از، جور و جفا خواهد رسید هرگز مشو از رحمت و، لطف الهی نا امید زیرا رضای حق بُوَد، قربان شوم در این منا خواهر اسیری می روی، فردا تو با اهل حَرَم قرآن تلاوت می کند، همراه تو خونین سرم کن کوفه را زیر و زبر، با خطبه خواندن خواهرم فریاد عاشورا تویی، ای دختر شیر خدا از کوفه تا شام بلا، باید بپا غوغا کنی روشن حقیقت را تو بر، مردم در این دنیا کنی تا پرچم خونین من، را در جهان برپا کنی مُعَلِّمی دست اِلَم بر سر زند در این عزا @habibollahmoallemi