نای خون چکان سَروَرِ خونین کفنان حسین من حسین من حماسه ساز جاودان حسین من حسین من تو نوگل پیمبری، تو سرو باغ حیدری دلیر مرد کربلا، تو وارث غضنفری نبود در جهان چو تو، زِ گُردی و دلاوری به بحر خون عزیز من، چرا فتاده بی سری به زیر سُمِّ مرکبان ، حسین من حسین من چرا سَرِ مُقَدَّست، بریده از جفا شده هزار پاره پیکرت، زِ تیغ اشقیا شده لبان تشنه از چه رو، سرت زِ تن جدا شده به تو عزیز فاطمه چرا چنین جفا شده تنت به خاک و خون تپان، حسین من حسین من زِ شدت مصیبتت، زمین به لرزه آمده زِ غربت تو یا اخا، سنگ به ناله آمده گرفته قُرصِ آفتاب، عرش به گریه آمده جِنّ و ملک به کربلا، به حال نوحه آمده شهید خنجر و سنان، حسین من حسین من تو خیمه گاه عشق را، به وادی بلا زدی تو گام در طریق سرخ خط انبیا زدی به اوج قُلِّه ی شَرَف، به رنگ خون لوا زدی تو تا دم شهادتت، ندای یا خدا زدی چه خوب دادی امتحان ،حسین من حسین من زِ نای خون چکان تو، حدیث عشق ساز شد سَرَت فدای مکتب و اقامه ی نماز شد هر آنکه راه سرخ تو، گرفت سرفراز شد زِ زندگانی جهان، گذشت و بی نیاز شد کشید پَر به آسمان، حسین من حسین من توئی که انتخاب ره، خلیل وار کرده ای تو جان بهترین کسان، به حق نثار کرده ای زمین کربلا زِ خون، چو لاله زار کرده ای زِ خود گذشتی و سفر، به کوی یار کرده ای ایا امیر کاروان ، حسین من حسین من چه ظالم ستمگری، تنت به خون کشیده است چه قاتلی رگ گلو، زِ پیکرت بریده است زِ نوک نیزه ی ستم، که پهلویت دریده است ؟ جهان خراب چون نشد، که این بلیه دیده است سرت به نیزه خون چکان، حسین من حسین من تو تشنه لب شهید و من، اسیر ظلم کوفیان رسد فغان العطش، زِ خیمه ها بر آسمان به گِردِ ذوالجناح تو، زنند سینه کودکان زِ دیدگان عابدین، شده سرشک خون روان ایا شکسته استخوان، حسین من حسین من چه شد عزیز فاطمه، که نشنوم صدای تو؟ نمی رسد ندای حق، دگر چرا زِ نای تو؟ شهید دشت کربلا، خداست خون بهای تو زند به سر مُعَلِّمی ،بپا کند عزای تو کِشَد زِ سوز دل فغان ، حسین من حسین من @habibollahmoallemi